"آرامش صدایشان را کم میآوری! با صدای خوش تو غرق در آهنگ شدم . . با هر دقیقهای که میگذرد، تو را بیشتر احساس میکنم، گویی زمان ما بین نبودنت و حضور خیالت، در جنگ است با دل من."
"در این لحظات ساکت، به آرزوی دیدارت فکر میکنم و خاطرات خوبمان را در آغوش دلتنگی مینگارم. دلم با صدای خاطراتمان شکوه میکند و در دلتنگیهایمان جوانههای عاشقی دیگر میزند. دلتنگیها ابرهایی از احساسات در چشمانم به رقص درمیآورند و قطرههای اشکم را به شوق دوباره برای تو دریابان میکنند."
تو تنها دارایی زندگی من هستی که رنگ شادی به دنیایم میپاشی. نبودنت، هرچند کوتاه، مرا به مرز جنون میرساند. هر لحظه فقط تو را میخواهم. دوستت دارم و دلتنگت هستم. وزن دار نمی گویم قافیه هم نمی گذارم بی پرده و رک می گویم دلتنگتم...."
"دلتنگی من برای تو، مثل رودخانهای خروشان است که هیچ سدی نمیتواند جلوی آن را بگیرد. هرچه بیشتر دور میشوی، این رود وحشیتر میشود. از دلتنگیهایم برایت باغی ساختهام، پر از گلهای نرگس و یاس. هر گل، یادآور روزی است که بدون تو گذشت. با هر غروب خورشید، دلتنگیم بیشتر میشود و با هر طلوع، امیدوارم که امروز روز بازگشت تو باشد."