
ممکنه درباره ی جنگ پیلتوور بخونید،اما تاریخ به طرز دلپذیری انتزاعیه.چرا که حقیقت،رنج جان فشانی ها و تجلیل کامیابی ها بیش از توان تحمل هر آدمیه.ما،که تصمیماتمون تا اینجا کشیدمون،تا ابد عواقبشون رو به دوش میکشیم.تنها تسکینمون اینکه با هر فقدان،که ارزش دستیابی و جنگیدن رو داشت،با اینکه محکوم به مرور خطاهامون،و درگیر دوچندان هستیم،داستانمون هنوز به پایان نرسیده.

شاید شرایط اون طور که می خواستیم نیست،گاهی اینطوری میشه،این روزها درخشانن و ما کور شدیم،میدونی که ابرها میتونن حتی جلوی نور درخشان ترین ستاره ها رو هم بگیرن،پس اگه حتی نورها از بین برن،و همه ی دیوار ها فرو بریزن،من از اینجا بدون تو نمیرم،چون بدون تو هیچی خوب نیست،مهم نیست اگه کف خونه بلرزه،تک تک پنجره ها بشکنن،همیشه کلید هارو با خودم میبرم،قلب من خونه ی توئه،هیچوقت بیخیالت نمیشم،از اینجا بدون تو نمیرم،چون بدون تو هیچی خوب نیست،از اینجا بدون تو نمیرم،قلب تو خونه ی منه.

پلیس:شما مجوز رسمی دارید؟ بهترین عموی دنیا:مگه شما برای شاسکول بودن مجوز دارید؟

من وقتی هنوز آبشار جاذبه ندیدم: برو بابا کارتون بچگانه! مگه ی چیپس مثلثی میتونه دنیارو فتح کنه؟ الان:عععععرررررررررررررر!!!!!!!!!! فصل بعدی موخوام!

دیروز توی این سکانس بیل گفت:«خب خب خب،انگار بعضیا کم اوردن.» من گفتم:«خب خب خب،انگار باید یکی رو خفه کنم.دهنت رو ببند مرتیکه ی تک چشم!» تقدیم به کسایی که از بیل متنفرن!

اگه شما هم ی سفر به جاده ی آروم طرفای شمال غربی داشتید،و اگه چندتا برچسب ماشین دیدید،احتمالا دارید میرید به آبشار جاذبه.توی نقشه نیست و حتا بیشتر مردم اسمش رو نشنیدند.بعضیا فقدر فکر میکنن افسانس،ولی اگه کنجکاوید...صبر نکنید!سفر برید!یجایی اطراف همون هیزم ها،منتظریم. See you next summer!

فورد:«توی ی قهرمانی استنلی.» دیگه اینجاش گریم گرفت... به بغل بخوادرانه نیاز دارم رفقا!

خب کیپر جان،5 سال پیش این نظر سنجی رو گذاشتی و هنوز هم نیومدی. خوب بیا دیگه!مردم از اینکه ادامه ی کابوس دیپر رو نزاشتی. «داستان امروز:.......کیپری بود که هم بود هم نبود.......»

هیچوقت جزییات رو فراموش نکن چون بزرگترها در گیر تظاهر کردن به چیزی هستن که نیستن به سختی حواسشون به ماست یه تکه مروارید میتونه نیکل باشه،اگه داستانی نداشته باشه زندگی ما ساخته ی عروسک خیمه شب بازیه ،راهی که طی کردی و واقعیتی که متولد شدی راستش،هر روزی که طی می کنیم یک معجزس دوستی باهم دیگه،واقعیت...خوش قلب بودنه هرچی بیشتر بخندی،تنها تر میشی حتی شب های دلگیر میتونن رنگا رنگ و متفاوت باشن چیزی به اسم زندگی بد وجود نداره اگه بدونی چطور تظاهر به قوی بودن کرد

دارم میرم سس کچاپ بخرم،آره توی همون مغازه ای که سس کچاپ داره از همه ی سس ها بیشتر اونو دوست دارم من اونو باید توی همه ی غذاها بریزن هم واسه برگر خوبه هم واسه ی پیتزا میشه سس کچاپ ریخت تو خیلی چیزا گوشت،چیپس و حتی سیب زمینی پسر علاقم رو به سس کچاب میبینی سس کچاپ باید روی هر سفره یا میز باشه فکر نکنم بهتر از سس کچاپ چیزی باشه رو کباب،رو جوجه،یا حتی شیشه شیر رو همه چی سس میزنن حتی چیز کوچیک شما باید رو همچی سس کچاپ بریزید شاید حتی روی میز تابستونی

ما باید بریم مدرسه و تلاش کنیم که بتونیم زندگی بهتری داشته باشیم. «زر نزن!»

خب ایتجوریه چون سعی میکرد پوستشو بکشه تا پیرتر به نظر بیاد و مدرسه رو بپوچونه،اما کلکش نگرفت.

توی دنیایی که مثل بسته آجیل درون کیفه،همه درحال دم خور شدن با افرادی هستن که ملاقات می کنن.ماهم درونش قاطی شدیم و لبخند میزنیم،اونم با تظاهر به اینکه همگی مثل بادم زمینی توی آجیل هستیم.در قالب خوشبختی،توی سطحی که به معنای واقعی زیباست.نمیتونیم خود واقعیمون باشیم،حتی اگه روی میز نشسته باشیم.میدونی،به نظر میرسه این خونه پر از سر و اسراره؟ با وجود اینکه من در حال جست و جوی احساسات واقعیم هستم،اونا هنوز ناپدید نشدن.و مزه اش هنوز لای دندونامه،زندگیم کاملا متزلزل و بی هدفه.ولی من اینجام و توهم همینطور

ما در حال مشاجره کردن بودیم و نزدیک بود از این ستاره ی بازیگوش جدا شیم از روزی که به دنیام اومدی اشک های پژمرده ام خشک شد جایی که میشه اسم خونه روش گذاشت درون رویایی ست که آخرسر بهش دست یافتم فقط یه راز نگهدار و وانمود کن که کاملا عادیه من از جستجو کردن دست کشیدم جایگاه من جایی بود که باید میساختیم و اون رو با تو مبادله کردم چه چیزی بهتر از خون،ادغام قلوب دستم رو بگیر و بیا برگردیم خونه امروز چی میخوای بخوری؟! یه چیزی تو همین مایه ها بود

هرکی این طرد شده رو میشناسه لایک کنه و درموردش یک چیز خوب تو کامنتا بگه. خودم که عاشق این زیبای زشتم!