اوه، آم.. بازم نادیده گرفته شدم شاید حرف های من براشون اذیت کننده است بهتره از این به بعد کمتر حرف بزنم شاید حرف هام کسل کننده و مسخرن نکنه از حضور من تو این جمع راضی نیستن و دارن بزور تحملم میکنن؟ شاید...
از زندگی با مردم، از حرف زدن عاجزم، کاملا در خود فرو رفتهام، به خودم فکر میکنم، چیزی ندارم به کسی بگویم، هرگز، به هیچ کس... -🃏-Franz Kafka
- نقطه ضعفت چیه؟ +من حساسم، کوچکترین چیزها آزارم میدن... _نقطه قوتت چیه؟ +کوچکترین چیزها من رو خوشحال میکنن.
من از مردم متنفر نیستم، فقط دیگه نمیتونم با اون ها باشم. هرچی بیشتر تو جمع باشم بیشتر احساس تنهایی میکنم.
من ساکت نیستم؛ آوازی گمشده و ناشنیدنی در من میخواند. نجوایی از جهان دیگر. صدایی که تمام مردم فراموشش کرده اند، و آن را سکوت مینامند...
از خودم شرمنده شدم وقتی فهمیدم زندگی یک جشن بالماسکه بود در حالی که من با چهره واقعی ام در آن حاضر بودم... -🃏- Franz Kafka
مردم میگن از اونایی که سریع عصبانی میشن بترسین ولی به نظر من هیچ کس خطرناک تر از اونی نیست که صبر میکنه، صبر میکنه، صبر میکنه و بعد یهو منفجر میشه...
فرانتس کافکا↜ :☕️✒️: چه کسی میفهمد؟ هیچکس و شاید بهتر هم همین باشد. شاید بهتر است دیگران ندانند چه بر سرم آمده، در این تنهایی دیگر نیازی به توضیح دادن نیست.