گفتاورد
عکس

روزی بود و روزگاری ..............این شروع زندگی ماست ، تا اینجا خدا برامون تصمیم گرفت . قصه ی ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید ..... اینجا هم خدا برای ما تصمیم گرفت. (( ولی از کلمه ی اول بعد از روزگاری ! تا آخرین کلمه ی قبل از قصه ، خودمونیم که داستانم ن رو مینویسم 🌌))

میم
عکس

شما رو نمیدونم ولی روزای فورمه یه چیزی هست بین اسسسترسسس و آرامش که اون روز تعطیلی 🥺

میم
عکس

لغت نامه ی دخترا ولم کن اصلا پشیمون شدم نمی خوام لباس بخرم : نازم و بکش هنوز کلی خرید دارم 😂 بد نیست : نه نمی‌دونم : نه عااالیههه : همینو می خوام نظر تو چیه ؟: بگو آره در حال گشت دنبال کارت بانکی : خودت حساب کن بعدا برات اسموتی می خرم گشنمه : غذا بخر حالم به جوریه : شهربازی میخوام نه : یکم مقاومت کنی میگم آره 😂 پسرا مدیون منین که این راز های بزرگ رو باهاتون درمیون گذاشتمااااااا

گفتاورد

سرنوشت من مال منه مال تو نیست که میگی می تونم الهه‌ی دریا رو نجات بدم یا نه ( مینا. دختری که به اعماق دریا افتاد ) ازت ممنون عروس الهه ی دریا هم از تو هم از مادربزرگت🌌

گفتاورد

کاش آدما بفمن که آدم بودن آسونه ........ انسانیت که سخته 😔

میم

دیدم مامانم از آهنگ های استری کیدز خوشش میاد گرفتم خوشمل ترین عکس شون رو بهش نشون دادم میگه این اجنه ها کین ؟😭😭😭 چی بگم من الااااان

میم

تربیت بچه ها تو خارج:😂😂😘😍 پسرم اگر کسی اذیتت کرد تو سعی کن با شعور و شخصیت خودت😒 بهش بفهمونی که کارش اشتباه بوده هرگز با کسی دعوا نکن😹😹 حالا تربیت بچه ها تو ایران:🇮🇷🇮🇷 پخمه نباش یه جوری بزن صدای سگ بده😂🤣😅😍

میم

استاد دانشگاه داشت برگه یکی از شاگرداشو تصحیح میکرد. دید که نوشته: جواب در پشت صفحہ!!! رفت پشت صفحه، دید نوشته: اگه بلد بودم، همونجا مینوشتم!!! آوردمت اینجا خلوت باشه و بگم: جان مادرت، به آیندم رحم کن 😂😂😂😅🤣😂

میم

اینجوری نمیتونم ساعت خوابمو تنظیم کنم ، باید یه نفرو استخدام کنم هر شب ساعت ۱۱ با دارت بیهوشی به گردنم شلیک کنه😂😪

میم

من خیلی جدی به کلاس آواز فکر میکردم تا وقتی که یه مستند حیات وحش داشت پخش میشد، یه خرس داشت ناله میکرد، مامانم از اتاق اومد بیرون گفت عه، تلویزیونه؟ من فک کردم تو چیزیت شده 😂😂😂

میم

همیشه بابام پای تلوزیون خوابش میبره بمب هم کنارش منفجر کنی بیدار نمیشه ولی کافیه دستت به کنترل تلوزیون بخوره بیدار میشه میگه چرا کانالو عوض کردی ؟ داشتم اخبار گوش میدادم 🤦😂

میم

رفیقم رفته به خوارش گفته به نظرت من میتونم مثل هیونجین « بایسشه » یه آیدل معروف بشم ؟؟ خواهرم با مهربونی گفته آره همه برای دست........وی صف می‌بندند

میم

میگن اونایی که چشماشون آبی هست از نوادگان خون آشام ها هستن و هنوز هم قابلیت تبدیل رو دارن .. هیچی دیگه از وقتی این رو برای پسر عمم تعریف کردم هر بار منو میبینه میگه عع ماماااااننی خوونشااشاااااااامم یه راه حل بدبد بهم تا عمم از فال شب یلدا محرومم نکرده 😂

میم

دیروز داداشم ساعت 2 صبح رفته حموم بعد با صدای عمو پورنگ ابی می‌خوانده هرچقدر هم که رفتن گفتن بابا خواهرت خوابه گرفته ولم صداش رو برده بالا تر تا خود ساعت 3 صبح همین وضع بود .......... این 4 صبح خوابید ... هیچی دیگه منم ساعت 5 صبح رفتم حموم براش با صدای هایده آهنگ I like it استری کیدز رو خوندم 🤣🤣 امروزم خالم مارو گرفت ریز پرو بالش تا فردا خونه بی خونه.. قرار شد شب یلدا خالم مامان و بابام رو راضی که دم امتحانات هستش گنا دارن این دو تا جوون🤣🤣🤣

میم

دیروز به داداش گفتم برو برام یه لیوان آب بیار . گفت : خجالت بکش من از تو دو سال بزرگ ترم آدم بزرگتر خودش رو کار میزنه ؟ منم برای اینکه کم نیارم گفتم : تو هم خجالت بکش من از تو دوسال کوچیک ترم اینجوری می خواهی الگوی من باشی ؟ 🤨 واقعا که برادرم : خو حالا هزینش میشه کل پول تو جیبی این ماهت .... الگو از این بهتر ؟من نباشم تو پس فرداچه جوری میخوای درآمد زایی کنی ؟ ها ؟🤨

میم

چرا میگن به مشکلاتت بخند رفع میشه ؟ بابا مشکلات من این چیزا حالیشون نیست من بهشون بخندم فکر میکنن خوشم اومده می آن فامیلاشون رو هم میارن

میم

دخترا با ماشین زمان : سلام مامان بزرگ مامان بزرگ ... پسرا با ماشین زمان : ممد نزار اون سیبه بیفده رو سر نیوتون ... اصلا بیا درخت رو قطع کنیم اینجوری بهتره

میم
عکس

هفته ی اومدم اتاقم رو تمیز کنم جمعا دو تا کیسه زباله ی کوچیک رو پر کرد ......... موندم که تا حالا چجوری توی اون اتاق زنده مونه بودم.... اگه اتاق تو هم همیشه لایک همو بیابیم

میم
عکس

دیشب من و بابام رفتیم تو آشپزخونه که مثلا باهم شام درست کنیم بعد دیدیمنمک د ادویه رو هر چقدر می گردیم پیدا نمی کنیم حالا من می رفتم هی از مامانم می پرسیدم فقط می گفت همون بالای کابینت هست ( 5 تا کابینت ادویه و چای و قهوه داریم 😂😭) آخرسر بلند شد گفت : یعنی دوتا آدم بالغ تو آشپزخونه نمیتونن یه نمک رو پیدا کنن . اومد تو آشپزخونه آخر سر دیدم نمک تو ظرف شکر تو جعبه ی زردچوبه و ادویه هم تو ظرف نمک و تو کابینت قهوه ها بود آخرشم که مامانم گفت متاسفم براتون 😑

میم
عکس

دیروز بابام گفت پاشو پاشو کتت بزم گفتم چرا من که کاری نکردم ؟ گفت می دونم من فردا شهرستانم فردام می خوان کارنامت رو بدن نتیجش رو می دونم پس پاشو بیا اینجا حقیقتن هیچ وقت اینجوری قانعم نکرده بود خیلی منطقی حرف زد،😂

میم

روزی پدر حیف نون فوت کرد اونم که داشت گریه می کرد یهو با تلفن فردی گریش بیشتر شد گفتن مگه چی شده که داری اینجوری گریه میکنی؟ گفت بدبخت شدیم خواهرم بود که اونم باباش مرد😑