گفتاورد
همه در حال صید ماهی بودند ..دختر و پسر برای نون شب و غذا .. اون کنار سبزه ها نشسته بود و دنبال سبزی خوردن می گشت.. پسری سمتش اومد: چرا هیچ کاری نمیکنی شبو گرسنه می مونی ها.. _جوابی نداد او نمیخواست ماهی ها جون بدن🙂
نظرتونه یه کمپینی اجرا کنیم به اسم(تیتالنه) که هممونن یه سری تست ها و اسلایس هوایی بزنیم باموضوع تیتالنه که توی اون از دنیا های خیالیمون بگیم و هرکسی میتونه توی دنیای خیالی اونیکی زندگی کنه... اولش خواستم این ایده رو به عمو بدم ولی گفتم زیادی تخیلیه