
من قرار نیست خودم را بکشم، اما می توانم به شما بگویم که وقتی پیاده از کنار یک ساختمان رد می شوم، اگر یک پیانو از بالا سقوط کند ، برای کنار رفتن از زیر آن عجله نمیکنم
من قرار نیست خودم را بکشم، اما می توانم به شما بگویم که وقتی پیاده از کنار یک ساختمان رد می شوم، اگر یک پیانو از بالا سقوط کند ، برای کنار رفتن از زیر آن عجله نمیکنم
یادش نداده بودند که وقتی غمگین است حرف بزند و چیزی بگوید، همیشه گوشه ای تنها و ساکت میماند و احساساتش را مخفی میکرد..
چشم ها حرف هایی نهفته دارند ، پر از خنده هایی که میگریستند، پر از تجربه های تلخ،چشم ها هرگز دروغ نمیگویند..هرگز..
روحی ساده داشت..که در پیچیدگی زندگی گرفتار شده بود و میخواست بازگردد به دریا ها، ابرها، به اسمان های دور..
لانا حقیقت و گفت،وقتی گفت که: "احساس آزادی و شادی میکنم وقتی که هیچکسو نبینم و هیچکس اسم منو حتی بلدمنباشه"
تو یه سوسک بکشی میشی شجاع، پروانه رو بکشی میشی ادم بده، پس ظاهر تو این دنیا مهمتر از درون ادمه
اگر تناسخ واقعی باشد،نمیدانم چه تعداد از مردم در موزه ها به هنر خود خیره میشوند ولی به یاد نمی اورند که خودشان آن را خلق کرده اند:)
از من اي من که به چشم والهي تو گرفتارم و محتاج، دل ببر کز عشق دیرینهي تو رفت این دل به گلستان، دل ببر اي قلب مرا برده به تاراج، دل ببر کز دل مخروبهي من مانده نیم اقلی باقیش گرو دست دلداري بدین شکل تارا، دل ببر ای شام سیه فام که رخت بست دل از دلهره و دلتنگی در رجا، چاره کن، دل ببر اي خلوت اوهام که این است رسم دلبری، جانا.
دیدگان خود را بر جاده ای بسته ام که ان سوی جاده را بینم،غافل از آن که این جاده پایانی ندارد ..
تهش که چی؟ میری.. فک میکنی برای کسی مهمه؟ اره شاید یه چند روز گریه کنن.. ناراحت شن ولی تهش چی؟ فراموشت میکنن ، نبودنت میشه یه عادت و میگذره ولی شاید نتونن کسی رو جایگزینت کنن البته اگه کسی باشه..!