_انگار که در نبودت تکه ای بسیار کوچک مانند یک صدف در اعماق دریای پهناور قلبت غرق شده. آری اگر دستی برسانی و این صدف کوچک را پیدا کنی و به خانه ی اصلی اش برگردانی، متشکر میشوم. هرچند گمان کنم خانه اصلی اش همان دریای بی پایان است. اما باز هم... +جنگل سبز چشمانت، انقدر پاک و ساده و معصوم، باعث گم شدنم میان تارهای سیاه موهایت شد.. بار اول که موهایت را باز میکردی، همه چیز مانند یک رویا بود... یک افسانه... حتی فکر نمیکردم که روزی تارهای موهایت، از تار های گیتارم برای ارزشمند تر شود.
من وقتایی که شام زیاد میخورم خوابای خنده دار میبینم. بعد دیشب خواب دیدم 20 تا بچه گربه چسبیدن به پام ولم نمیکنن♡🙃 درست مثل چند شب پیش که خواب دیدم دارم با حیوونای جنگل عمو زنجیر باف بازی میکنم🥲