دیدی چه زود فراموش شد آن روز ها؟ فراموش که چه عرض کنم ، کمرنگ شد ؛ میبینی ؟ چند روز یک بار هم به یادت نمیوفتم ، برخلاف آن روز ها همان روزهایی که خودم را یادم رفته بود ، بس که تمام افکارم سراسر از تو پر بود ؛ میبینی ؟ دیگر در کاغذ کاهی برایت نامه و شعر نمینویسم و در آن قوطی شفاف نمیگذارم؛ دیگر سراغت را از دیگران نمیگیرم ؛ دیگر صبح تا شب به صفحه ی خالی گوشی به امید اینکه حرفی بزنی ، خیره نمیشوم؛ راستش دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست ، حتی منم دیگر اون ادم قبلی نیستم .