رک بگویم از همه رنجیدام از غریب و آشنا ترسیدهام رد پای مهربانی نیست که نیست من همهی کوچهها رو دیدهام سالها از بس که خوش بین بودهام هر کلاغی را کبوتر دیدهام بیخیال سردی آغوشها من به آغوش خودم چسبیدهام من شما را بارها و بارها لا به لای هر دعا بخشیدهام