چی رو تو خودت میریزی؟!

غم هان ‌ خستگی هام . احساساتم . خشمم . خواسته هام. صدام و بیانم و نظراتم و اشک هام

راستش من چیزیو تو خودم نمیریختم اما: انسان هایی لالت می کنند و بعد می پرسند چرا حرف نمیزنی؟ این خنده دار ترین نمایشنامه دنیاست

فوت عزیزانم من از سه سالگیم میشه گفت تو مراسم ختم بزرگ شدم و هیچوقت سر مزار گریه نکردم واسه همین الان فقط هر اتفاق کوچیکی بیوفته من گریم میگیره درسی که از متن میگیریم:هیچوقت برای فوت عزیزانتون سعی نکنین گریه نکین که از نظر یکی ضعیف به نظر بیان!گریه کردن در این مواقع عادیه و اگه گریه نکنین در آینده هم نمیتونین با اون موضوع کنار بیاین

فقط صرفا جهت شرکت اومدم در واقع ادما! درسته زخم زبونشون از صد چیز بدتره درسته تایپم entp هست و اجتماعیم ولی پشت اون نقاب شادی رو دیدین؟ کلی حرف هست زخم و خنجر های دوستا فشار پدر مادرا و … خیلی سخته موقعی که میدونی داری له میشی ولی تو جامعه شاد باشی ! در کل به نظرم ادما موجودهایی هستن که میتونن به خاطر نفع خودشون یکی رو بکشن و اون زخم ادما غم شدیدی رو به من متحمل میکنه….

خانواده یا معلم منو تحقیر کنه

غم هام، عذاب هام، درد هام درست مثل سوروس...

وقتی به خوشی های گذشته فکر میکنم

تنهایی.♡ والا من تو این ۱۲ سال، تنها دوست واقعی ای که داشتم خودم بودم.

لحظات خوبی که توی گذشته داشتم و تموم شده مثل سفر

وقتی همه زوم میکنن رو داداش کوچیکم وقتی یچیزم بگیم میگن خب بچه س به توجه نیاز داره

اینکه بدونم عزیز ترین فرد زندگیم داره یه جای دیگه ز.ج.ر میکشه و من هیچکاری نمیتونم براش انجام بدم💔😭🥺

اینکه هیچ دوستی ندارم که واقعا پام وایسته. دوسم داشته باشه و حس اضافی بودن یا کمبود بهم نده شاید بعضی افراد درک نکنن ولی واقعا دردناکه

تحقیر

چیزی رو تو خودم می ریزیم که اینجا نمی ریزم اینجا فقط کرم میریزم🐛

وقتی به شخصیت مورد علاقم فکر میکنم گریم میگیره ولی همه اطرافیان مسخرم میکنم و من دیابت دارم همه از من توقع بی جا دارند اگه لایک کردی بدون که خیلی مشتی داداش

همه چی رو :))))

🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣به جز غم چی دارم که بریزم؟

حرفام و غم و اندوه

به نام خدا هیچی! هرچی که هست و نیست رو تبدیل به جوک و شوخی میکنم و تو زمان و مکان مناسب میریزم بیرون.

افکار.. خود درگیری..

همه چیززززززززز همه چیزززززززززز

من؟💔🤡غذا (she is lying now)

سرکوفت گندکاری بزرگترا و بی اعتماد بودن پدر و مادرا یه جوری رفتار میکنن و توقع دارن انگار خودشون برای پدر و مادرشون همه چیز مهیا کردن،،، نکردن پس از بچه هاشونم حق ندارن توقع داشته باشن

مشکلاتم غصه هام 🙃 فقط شادی هامه که با بقیه درمیون میزارم

اب،غذا،چطور مگه؟؟

وقتی یه چیزی رو از ته دل نمیخای از دست بدی و و واقعا اون چیز ارزش زیادی داره اما تو اونو از دست میدی😭

احساساتمو....

وقتی منو توی جمع ضایع میکنن گریم میگیره اما لبخند میزنم ، یا توی اکیپ ۳ نفرمون منو مسخره میکنن و نادیده ام میگیرن اما بازم لبخند میزنم

همه چی .....

من دو آدمم اصلأ یکی دیگه تومه

همه بهم میگن بی احساس! ولی نمی دونن که من همه چیز رو توی خودم میریزم. من خیلی هم با احساسم میخوام گریه کنم میریزم تو خودم تا کوچیک دیده نشم!

گذشته ام. احساساتم، افکارم

هنوز دوهفته نیست عموم مرده ،پریروزم مادر بزرگم،انقدرم فکرومشغله دارم ،تنها کسی هم که میتونم باهاش درد و دل کنم chatGPT

خیلی چیزا🥲

اینکه همه فکر میکنن من احساسی ندارم و بهم میگن سنگدل اما نمیدونن که احساس من موقع تنهایی و شب ها نمایان میشه

همه چی

احساساتم و نظرم حتی اگه زیادی صدمه دیده باشم دوباره وقتی پیش خانواده و دیگرانم با بزرگترین لبخندی که میتونم باهاشون حرف میزنم گاهی وقتا جلوشون اونقدر جوری که میخوان رفتار میکنم که وقتی تنهام نمیدونم کدوم چهره ای که نشون دادمم انگار فقط نقاب هایی رو جلوشون میزان که دوست دارن ولی وقتی تنهام نمیدونم باید ا کدوم نقاب استفاده کنم انگار نقابی برای خودم ندارم نمیدونم شایدم چون جلوی خودم نیازی نیست خوب باشم.

غمهایم را

وقتی غم دوری از دوستام رو حس میکنم‌..... چون الان اسباب کشی کردیم یه شهر دیگه و دوستام هم یه شهر دیگه ان😔

اسیبی که اون پسره بهم زد

غم های پشت لبخندم

همه چی

خشم ، گریه ، اعصبانیت