بهترین داستان

حالا به خودم در آینه نگاه میکنم ، ولی آن دیگر من نیستم ، تصویری از من است که بس غریبه به نظر می آید ...🎻🖤

هیچ وقت فکر نمی‌کردم منی که مجرم ها رو دستگیر میکنم ، مجرم باشم

افسوس میخورم که خودم را ندیدم!

من خودم را در این شلوغی گم کردم و لایق چنین سرنوشتی ام.

او را در آینه میبینم اما اکنون غریبه ای آشناست،من کارآگاه گجتم در یک زمان میتونم هم خودم باشم هم نوه‌ی عمه‌ی بابام.ببخشید دیگه همه جملات قشنگ گفته بودن گفتم تنوع بدم😭😉

اول شخص : شاید بهتر بود به جای اینکه بقیه را می دیدم ، خودم را می دیدم . دوم شخص : تو ، آن کسی نیستی که هستی ، یک نگاهی به قلبت بنداز ، که به تیرگی خو.ن های ریخته شده ای است ، تو آن هارا ریختی . سوم شخص : قیافه اش جوری بود که انگار مشکلی ندتشت ، بالاخره ، روانشناسی های زر.د هم به یه دردی خوردن ، کاش زودتر میفهمیدم ، وقتی بقیه مقصر نیستن ، به آینه نگاه کن .

از خودم ضربه خوردم ، کسی که حتی فکرشم نمی‌کردم ، و اینجا معنی تنها قانون کاراگاه ها که می‌گه : ( بزرگترین اشتباهی که یه کاراگاه مرتکب می‌شه اینکه موضوع رو به جای اینکه به پرونده ربط بده به خودش ربط می‌ده ) رو متوجه شدم

انسان ها هر چقدر هم که فکر کنند پاک هستند نیمه تاریکی دارند که از آن بی خبر اند این ذات انسان است