خاطره ای از امپول زدن تون دارید تعریف کنید
اتمام مسابقه | 1402/12/08 |
ظرفیت مسابقه | 50 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | بدون مدال مسابقهتوسط سازنده مسابقه |
یه بار یا دوستم رفتیم دکتر دوستم می خواست امپول بزنه😙 اومد شلوار شو اورد پایین بعد پرستاره اومد گفت عزیزم امپول تو دستته🤣🤣 اینقدر خندیدیم بهش😂😂😂اون پرستاره که از خنده منفجر شده بود یکی اومد گفت نه شلوار تو بیار پایین واست اونجا میزنم😂 ولی معلوم بود تازه کار هست گفت “بسم الله الرحمن الرحیم” دوس “شهدان لااله الاالله
خود پنبه الکلی از خود آمپول وحشتناک تره😐
با سلام و عرض ادب 🙂💪🏻😂حاجی من بچه بودم حدود سه شچهار سالم بود(خودم یادم نیس اما مامانم گفت) 😂 با داییم و مامانم رفتم دکتر آمپول بزنم بعد جیغ داد گریه خودتون تصور کنید دکترو گزاشتم رو سرم بعد به مامانم گفتم که با گریه اونم😂🚶♀️ (مامان من اگه الان آمپول بزنم دیگه شماره دوی من نمیاد!) دیگه پکتر و ورستار همه زدم زیر خنده 😂😔 ناظر رد نکن دیگ نمتونستم ب زبان ساده تری بگم؛ لایک نمیکنی؟! 😂
اولش از ترس داشتم گریه میکردم میگفتم درد داره مامانم می گفت نداره بعد که زد دیدم درد نداره😔اما میخواستم ضایه نشم عین چی داشتم گریه میکردم🗿
آره من که خیلی دارم یه بار رفتیم واسه آمپول زدن دوچرخم هم تو صندوق ماشین بود ۹ سالم بود رفتیم منم میترسیدم رسیدیم جلوی در نشستم آمپول بزنم که مامانم داشت با دکتر حرف میزد صندلی رو نگاه کرد دید من نیستم با دوچرخه فرار کرده بودم رفتم خونه مامان بزرگم که اونا هم من رو لو دادن و آخرش هم آمپول رو زدم
اقا من برای اولین بار قرار بودش امپول بزنم... دکتر پدرسوخته چنان بد زد نه تنها تا یه هفته فلج بودم بلکه بادم کرده بود هرکی میدید...
هعییی یادمه خیلی وقت پیش وقتی رفتم آمپول بزنم پرستارو کلی التماس کردم که نزنه بعد پرستاره بابامو صدا زد گفت دخترت اصلا نمیزاره اونم دعواتم کرد آدم شدم🥹
با بابام رفتم بیمارستان ، رفتن پیش پرستار نشستم رو تخت بعد آستینمو زدم بالا ، با آمپول اومد جلو منم که از آمپول نمیترسم دستمو آوردم جلو بزنه بعد گفت عزیزم باید آمپول بزنم به ماهیچه لگن 🤣منم که دیگه ضایع شده بودم صدام درنیامد 😅
همین چند روز پیش رفتم دکتر بهم 4 تا امپول و یه سرم داد..... پرستار گف اول سرم میزنم... بعد از زدن سرم گفت یه امپول بهت میزنم بقیه بعدا.. هیچی دیگه برگستم پشت یکی رو زد هیچی نگفتم یکی دیگه زد هیچی نگفتم سومی رو زد اشکم در اومد... فرداش هم رفتم یکی دیگه زدم🥲
خب من سنمو نمیگم یه چیزی بین ۱۴تا ۱۸ . از بچگی فوبیا آمپول زدن رو داشتم و حدودا از ۵ سالگی آمپول نزدم 😐
یه بار رفته بودیم دکتر تا به من آمپول بزنه درمانگاهه انقد اوکی بود فک کردم طرف تا سوزن رو کرده تو کشیده بیرون
ماح گودرت مندیم چی میگید ولی آخرشم جایزمو ندادن من از 4 سالکی منتظرم🤡
خب! من تاحالا امپول نزدم:))) لایک نکن سن.نم
یک بار رفتم آمپول بزنم مرده آمپول آماده کرده همانجور تو دستش نگه داشته بعد نیم ساعت میگه برو بخواب بعد رفتم خوابیدم مرد هر چقدر آمپول رو فشار داد مایع داخلش تزریق نمیشد و آخر سر آمپول به بیرون پرتاب شد 😂😂😂😂
وقتی سه سالم بود قرار بود آمپول بزنم یه پیراهن با یه کت صورتی هم تنم بود ک هنوز مادربزرگم اونارو نگه داشته تا دکتر و مامانم بیان بالا سرم من کیفمو گرفته بودم دستم از مطب فرار کرده بودم داشتم میرفتم تو راه مامانبزرگم منو گرف اصلا اینو یادم نمیاد ولی مادر بزرگم همیشه اینو برام تعریف میکنه🌝🤝🏻💔
یادم میاد خیلی کوچیک بودم با مامانم و خالم دو تا دختر خاله هام رفتیم دکتر برای منو دختر خالم مانیا آمپول نوشتن وقتی آمپول را زد یجوری جیغ زدم که کل بیمارستان شنید
عادت دارم دست بابام رو گاز بگیرم بعد گاز گرفتم کارش به بیمارستان کشید
بچه بودم مامانبزرگم گفت بریم عروسک بگیریم رفتی آمپول زدیم بعد من انقدر گریه کردم
سر آمپول هایی که به دست و اینا می زنن مشکل ندارم زیاد. ولییییی آمپول بی حسی برای دندون کشیدن😱 یه بار رفته بودم دندونپزشکی ۷ یا ۸ سالم بود آمپول رو که زد دیگه فقط جیغ می زدم😖
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
وای مال لاوگود خیلی حق بود
آره بخدا🤣