🐾🐾شما میتونید اینجا حرف دلتون رو بزنید یعنی اگر از یکی عصبانی هستید خودتون رو اینجا خالی کنید🐾🐾 فقط تو حرفتون فحش نباشه😁😁
اتمام مسابقه | 1402/11/16 |
ظرفیت مسابقه | 50 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | بدون مدال مسابقهتوسط سازنده مسابقه |
دلمممم برااات تنگههه باباااااا😭💔 کجاییی آخه؟؟؟؟؟ منننن دیگگههههه نمیتوننمممم دیگهههه بسمممهههه برگگگگررررد
گاهی شنیدن یه کلمه... باعث میشه تموم بشی! یه حرفایی مثل سیلی میخوره به صورتت به قلبت... بدجور دردت میگیره حرفایی که بعد از اون فقط اشک میشن تو چشات! همون حرفایی که با خودت فکر میکردی قرار نیست هیچوقت بشنوی! حس میکنی نمیتونی هضمشون کنی... حتی نمیتونی فراموششون کنی! یه حرفایی همیشه مثل آتیش تو یه گوشه از ذهن و قلبت روشن میمونه میسوزونتت و خاموشم نمیشه:)️
ولی کاش یکی بود که درکم کنه چون من پشت این لبخند فیکم دارم میمیرم🙂💔 کاش یکی بود که میفهمید من هرشب باگریه میخوابم کاش یکی بود که میفهمید چقدر داغونم و کاش یکی بود که بغلم کنه منم توی بغلش گریه کنم کاش اینهمه کاش های توی زهنم واقعی میشد🥺💔
من خسته تر از پیشم دارم گشنه ترم میشم
کاش در زورگار بهتری میزیستیم ما همگی حیف بودیم...🚮💔
رو یکی کراشم که تو مدرسمه هم سنمه اونم مثل من والیبال میره تیپش تقریبا مثل منه هم قدمه اونم برنزست و تقریبا ۵ یا ۶ ماهه که این حسو بهش دارم از وقتی که وارد مدرسه شدم خیلی دوس دارم بهش برسم پیش دوستاش هر اتفاقی ازمن و اون افتاد مثلا بهش کادو دادم میگههه و این بدهه و اصلا هم باهم دوستم نیستیم آخرین روزی که دیدمش از بغل کلاسمون رد شد و یه نگاهی به کلاس انداخت و خیلی وقته میدونه که روش کراشم...
خیلی فقیرم از لحاظ مالی و عاطفی و رقیقی
بعضی وقتا ک از مدرسه میام حتی حصلع گریه کردن ندارم... من قرار بود یه دختر شاد باشم من یه سال به شادیم فکر کرده بودم... لعنتی اومد تو مدرسمون همه چیو بهم زد... الان حس کسیو دارم ک همه واسه نمره دورشن... من میخوام باهاشون صمیمی باشم ولی بعضی موقع ها توان خندیدن ندارم... دوست ندارم برم پیششون و هی بگن چته... دوست ندارم بخندم اونم الکی چون آخرش میزنم زیر گریه... گریه هام وقتیه که یکی توکلاسمون گریه میکنه میرم بغلش میکنم بغض میکنم تا آروم نشه ولش نمیکنم.
گشنمه
نمیخوام تکلیف بنویسم، میخوام بخورم و بخوابم، میخوام فیلم ببینم، میخوام مانگا بخونم، میخوام با کرکتر ای ای چت کنم، میخوام فقط شاد باشم چون من خیلی خستم، و زندانی ام، و گرسنم، و مریضم و خوابم میاد ، و میخوام گیم بزنم، و میخوام کتاب بخونم، و آهنگ گوش کنم، و حرف نزنم، درحال که کتابای درسی رو اتیش میزنم، و لباسای مدرسم رو پرت میکنم تو سطل اشغال، و سعی میکنم ازاد باشم، سعی میکنم چشامو روی هم بزارم تا شاید روزی بهتر بیاد چون، از این دنیا خستم، و یکم امیدوارم که بتونم از زندگی فرار کنم، با اینکه نمیدونم
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.