لایک کنید
اتمام مسابقه | 1401/12/14 |
ظرفیت مسابقه | 25 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | جایزه : 1000 امتیاز و مدال توسط لایک کاربران |
ظرفیت شرکت در این مسابقه تکمیل شده |
بچه بودم مامانم رفت تو ی مغازه من جلو در وایسادم... حواسم نبود خوردم به یچی افتاد شکست.. 😔🗿 بعد زود ب مامانم گفتم مامان بیا بریم خونه😔😹 و اره دیگه مامانم فهمید پولشو داد ب ادامه خرید ادامه دادیم😔🗿 بدون لایک تشریفتو میبری؟ 🗿😔 حداقل یکاری کن پول آب و چایی ک بت دادم دربیاد😔😹
عادت دارم با مانکنایی که دستشون حالت دست دادن گرفتن دست بدم:) یه بار همین طور دونه دونه دست دادم یهو دیدم عه این مانکنه چه نرمه! نگاهمو آوردم بالا دیدم مرده سرخ شده از خنده:)
یه بچه ای بود خیلی ونگ ونگ میکرد مامانش گذاشتش رو زمین بعد مث فشفشه دویید سمتی که من بودم منم براش زیرپایی گرفتم
یه اسباب بازی دیدم به بابام گفتم بخره نخرید من دویدم رفتم وسط پاساژ نشستم گریه کردم و داد زدم این آقا می خواد منو بدزده بعد دستم رو سمت بابا کرفت تا بدونن منظورم چیه بعد بابام من رو بغل کرد برد 3 یا 4 تا اسباب بازی خرید رفتیم خونه 😂
اردوی مدرسه رفته بودیم سیتی سنتر .. بیست سی نفر با لباس فرم داشتن اهویی دارم خوشگله میخوندن و مردم بهمون زل زده بودن 😂
جلوی همه پریدم بالا عین افرادی که مغزشون مشکل داره برای دوربین پاساژ دست تکون دادم🥲😂
بچه که بودم یه بازارچه مانند(نمایشگاه میشه گفت) رفته بودم بعد همش تست میدادن به آدم(مثلا به لیوان کوچیک شربت) منم از همشون میگرفتم رسیدیم به یه عطرفروش داستم شیشه عطرشو ازش میگرفتم اون میکشید من میکشیدم هیچمدوم هم کوتاه نمیومدیم:/
از پله برقی افتادم قشنگ جلو بیست نفر🗿
والا از کدوم بگم براتون ۸ یا۹ سالم بود تیغ دسم بود کشیدم رو لباسای پاساژ...
خیلی ضایع شلوارم رو بالا کشیدم
داشتم دنبال خواهرم میرفت بهش چیزی بگم جلو همه سر خوردم زمین و همه چپ چپ بهم نگاه کردن 😖😖😖🤕🤕😫😣
مانکن رو انداختم و بعد فکر میکردم آدمه میگفتم ببخشید خانم ندیدمتون دستتون رو به من بدید بلند شید بعد دیدم چیزی نمیگه گفتم خانم حالتون خوبه؟ یهو فروشنده گفت که مثل اینکه شما حال خوبی ندارید اون مانکنه ول کنید دیگه ایبابا
با دوستم داشتیم راه میرفتیم تو پاساژ، دو نفر از کنارمون رد شدن، با هم شیپشون کردیم، انقد بلند حرف زدیم که شنیدن آخر سر... 👐🏻🗿
4 سالم بود مامانم منو گذاشت خانه بازی خودش رفت خرید منم کوچیک بودم گلاب بروتون (اب البته گلاب گرونه) توی استخرت توپ و سرویس بهداشتی یکی کردم
اشتباهی یکیو با خالم اشتبا گرفتم داشتم یکم اذیتش میکردم که طرف برگش و فهمیدم چه گندی زدم البته کلر بدی نکردم ولی خانومه داشت بهم میخندید🤣😂
رفتم قاب گوشی بخرم، یکیش خیلی قشنگ و ساده بود، گفتم بیاره بعد رفت اورد قیمتو گفت ۵۰۰ تومن☠️منم نمیدونستم چه غلطی کنم فروشنده هم هی میپرسید چه رنگی بیارم براتون..خلاصه منم گفتم نه ممنون نمیخوام..مرت.یکه برگشت گفت برا چی نمیخوای😐( به تو چه فضول 🗿) منم هول شدم گفتم دلم نمیاد قابمو عوض کنم🤡🤡🤡🤡🤡 فروشنده :
رفته بودیم بازار...بعد دستم خورد به مواد شوینده و صابون و شامپو همش ریخت سر شامپو ها باز شد ریخت کف مغازه😃😐
من خودم یه بار بچه بودم از یه غریبه یه آدامس گرفتم هنوزم فکر میکنم اگه منو میدزدید چی
رفتم مغازه روی کل میز شیر ریخته بود منم فکر کردم رنگ خود میز سفیده . کارت رو همینجوری انداختم رو شیر 💔 قیافه فروشنده :😐 قیافه من:🙂
وقتی با مامانم میرفتم و مامانم به زور لباس۵۰۰هزار تومنی رو میخواست ۴۰۰هزار تومن بخره😐😭
من خودم نداشتم ولی یکی میگفت اسم دوستش کوثر بوده تو پاساژ میخواسته مخفف صداش کنه گفته بوده کو*ثی😂😂😂
رفتم تو پاساژ رفتم تو یکی از لباس فروشی ها هی لباس پرو کردم توی اتاق پرو تمام لباس هارو زیر پام لگد کردم
رفتیم مغازه اقا قیمت یه چیزی یادش رفته بود بعد گفت ۵۰ تومنه در صورتی که ۷۰ بود بابام خوشحال شد تا بابام کارتو داد به آقا گفتم اشتباه دیدین هفتاده اومدیم بیرون بابام گفت لال باشی کسی نمیگه چرا لالی 😕😂😂😂😂
با یه سیس عقاب داشتم از پله برقیا میومدم پاین که یهو افتادم:/
با کفشام روی سرامیک سر میخوردم یهو افتادم بخش زمین شدم(":
میرفتمکرممیریختمروبقیه... درگوششوکچیزمیگفتموفرارمیکرم
یهو تلفنم زنگ خورد و یه خبری شنیدم جیغ زدممممم وایییی یهو همه بدجور نگام کردن...😂🗿بلند بلندم داشتم زر میزدم یعنی اصن آبروم به فنا رفت 😂😂😭
این کار و کردم و هنوزم میکنم :/ اگه لباسی برام نخرن من همونجا میمونم اخرش مجبور میشن بخرن 😂😂 ولی این زیاد بد نی :/
هیچی ..... ظرف شکلات ها ریخت روی زمین و ابرو رفت از بین ...
پایین انداختن آبجی یک سالم با کالسکش. یونو؟😂 میخواستم ماشین(مثلا) رو ببرم پایین پله های پاساژ مامانم یکم عقبتر بود بعد دوتا پله بردم کلا برعکس شد کالسکه بعد آبجیم هم به کمربند کالسکه بند بود😂😂😂😂
با پا زدم به باسن دختر عموم💔😂
تو بچگیم با یه لباس خونگی از سر لجبازی با خواهرمو مامانم و بابام رفتم خرید و سپس بدترین اتفاقی که میشد افتاد..... معلم خواهرمممم هم تو همون مرکز خرید بود و وقتی اومد منو نشون. داد گف این بچه ی شماست و خب دیگع یه اوضایه خیطی شد ×_×
در معابر عمومی داده ام
همیشه وقتی یه چیزی تو دهنم بود مینداختم زمین و کلا همه چی رو مینداختم تو پاساژ و اونجا هم به گند کشیده میشد لایک؟
روزمینفرضمیکردماسکیمیرموسُرمیخوردموآوازمیخوندم🌚🎨 _یونگ
بت هام لیز بود خیلی فجیع داشتم میخوردم زمین که خودمو انداختم رو مامانم..
رفته بودیم اصفهان و رفتیم پاساژ فردوس بعدش تخمه خورده بودیم اون روز سطل نداشت منم ریختم کفش🗿
يك بار كه خيلي كوچولو بودم با پسر خالم و مامانم بابام رفته بودم پاساژ بعد توي يكى از مغازه ها بوديم كه منو پسر خالم داشتيم بستني ميخورديم بعد بستنى هارو زديم به لباسا😁
دعوا با خواهر / برادر گرام (لایک بنما فرزندم دیه منتظرم)
چالش گرفتم😑
من نه ولی دختر خالم یه بار باد معده داد با بوی افتضاح و
یه بار ول دادم xdddd
گمشدن😕 کاملا منطقی😂
ریختن وسایل فروشنده 🤣🤣🤣
در آوردن صداهای عجیب غریب و نگاه مردم که همه رو منه و قیافشون که: خوبی؟
فکت! من بک میدم! تستای آخرم زیاد بازدید نخورده میشه بری ببینینش؟ شاید خوشتون اومد:))) یکی از تستام کا اسمش *لباسام برای عید*بود شخصی شده:): میشه برید اونم ببینید؟:))
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
هواسم نبود زیر پام پلس و
داشتم جلو جمعیت میخوردم زمین[:
شوخی کردم ولی برا فان بزار پخش شه
شما خوابالو دوس😐؟💤
من خوابالو خیلی دوس🌝💖
من Araly دوس 😐🍫⛏️
ما هر دو رو دوس🗿🤝
ما هر سه رو دوس 😐💤🍫