خنده دار باشع هاااا😂😁💜
اتمام مسابقه | 1401/01/05 |
ظرفیت مسابقه | 25 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | جایزه : 1000 امتیاز و مدال توسط لایک کاربران |
یکی از معلمایه من لعنتی تویه امتحان ترم بیشتر از 70 نفر رو رد کرده بود بعد گفته بود من اینا رو ببینم جرشون میدم😶حالا خودتون حساب کنید دیگه چجور آدمیه😂🙌🏻 یه زنگ باهاش بودیم جلویه تخته روبه بچها گفتم «بچها شما چطوری این شهبازی و تحمل میکنید 2 ساعت باهاش کلاس داریم من که اعصابم نمیکشه » دیدم بچها ساکتن و دارن چشمک میزنن بهم و اینا 😐برگشتم پشت سرمو دیدم مثل جن بالا سرم وایساده بود یهو ترسیدم عقب رفتم با مخ افتادم زمین😑بعد حالا خواستم گندی رو که زدم و جمع کنم بدتر ریدم🤣از اون موقع باهام لجه😂
یادمه تو خونه ی مادربزرگم تو یه کاسه اب خوردم ولی مزش نمد چرا بد بود🤐 بعدش دیدم پسرعموم داره هی زر زر میخنده گفتم چیه میمون؟ به چی میخندی؟ گفت عزیز اون کاسه ایه که مادربزگ توش دندوناشو میزاره😂😂 یهو دیدم همه اومدن دیدن هیچی دیگه😂 تا دو روز حالت تهوع گرفتم هر کی ام منو میدی میگف سلامم😂اب دوندون خوشمزه بود؟ ینی یه جوری بود😑
من:مامی میشه برم با دوستم دوردور😮 مامی:نخیر بشین تو خونه نصف شب چه دور دوری داری😒 من:سردر😐این📱 و من همچنان 📱ساعت11:00 مامی:دوساعته سرت تو اون بی صحابه پاشو برو بیرون یه هوایی بهت بخورع😲داد میزنه من: هیم تو گفتی نرم😐 مامی:حالا برو ولی زود برگرد من :خور پوفف خور پوفف مامی:پدصگ
هی این جور وقتا ذهن من خالی میشه 🥲❤ تنها چیزی که به ذهنم میرسه اینه که با خاله ی مامانم رفتیم برف بازی اخرش وقتی میخواستیم بریم گفتیم برف بازی کنیم خودمون اونطرف بابام و شوهر خاله هم اونطرف هنوز کسی شروع نکرده شوهر خاله یه برف محکم گرفت زد بهم که هنوز جاش درد میکنه 😐😂 این زیاد خنده دار نبود غم انگیز بود🥲😂❤
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
خاطره زیاد دارما 😐همیشه هم یادمه ولی دقیقا همین الان یادم نمیاد 😐😐😐💔
درکت میکنم😂😂😂😂
منم همیشه همینجوری نیشم😐😂💔
لایک لایک
منلایک کردم
در برسی 💜🍭