هاگوارتز؛صندوقچه ی اسرار p2

سلام! اینم از پارت دوم.💛

ایدن،چند لحظه پس از اینکه آن ها رفتند به قلعه برگشت. خواهر کوچکترش سوفی،که در گروه گیریفندور بود آمد و گفت:«ایدن!امروز من از بین بقیه سال اولی هایی که گیریفندوری بودن توی کلاس تغییر شکل بالاترین نمره رو گرفتم!» ایدن گفت:«آفرین سوفی»

او به سمت سالن عمومی اسلایترین حرکت کرد تا تکالیف گیاه شناسی اش را انجام بدهد. بعد از آن، تصمیم گرفت کمی در قلعه قدم بزند. در یکی از راهرو ها پیتر ، ایوان و جولیا را دید که با هم صحبت می کردند. جولیا وقتی ایدن را دید گفت:«آهای!

بیا اینجا.» ایدن آهسته رفت و کنار جولیا ایستاد. ایوان گفت:«اِ تویی؟امروز سر ناهار دیدمت.من ایوانم.اینم پیتره.ما سال دومی هستیم.تو هم سال دومی هستی دیگه،نه؟» ایدن پاسخ داد:«آره.من ایدنم» پیتر داشت میگفت:«من از بعضی ها شنیدم که صندوقچه ی اسرار توی جنگل ممنوعه ست.»

ایدن پرسید:«صندوقچه ی اسرار دیگه چیه؟» پیتر با کمی تعجب گفت:«تو نمی دونی صندوقچه ی اسرار چیه؟!» ایوان توضیح داد:«خب، یه صندوقچه ی جادوییه که با یه ورد مخصوص که فقط یه عده می دونن چیه فعال میشه و راز یه چیزی رو فاش می کنه.هر رازی که فعال کننده ی صندوقچه بخواد. خلاصه ش میشه همین.»

ایدن گفت:«آهان.فهمیدم.» پیتر کمی آرام تر به حرفش ادامه داد«یه سری شایعه دیگه هم شنیدم. ظاهراً یکی می خواد پیداش کنه و باهاش بفهمه چجوری باید ارتش سایه رو بیدار کنه.» ایدن و جولیا هم زمان پرسیدند:«ارتش سایه؟؟» پیتر به آرامی آه کشید و در جواب

گفت:«یه جور ارتش از سایه‌ن دیگه. البته یه جورایی هم حالت دودی شکل دارن. وقتی حرکت می کنن تو مسیری که از اونجا گذشتن یه ردی از دود سیاه برای چند دقیقه باقی می مونه. اگه کسی به خودشون،یا به رد دودشون برخورد کنه ج۵و٪ن#ش رو از دس&ت میده» جولیا گفت:«واسه چی یه نفر میخواد اونا رو بیدار کنه؟»

پیتر گفت:«گفتم که،شایعه‌ست.معلوم نیست که درسته یا نه.» ایوان گفت:«خب،من دیگه باید برم. تکلیف تغییر شکلم مونده و الان باید بنویسمش.فعلا خدافظ.» ایوان بدون این که منتظر جواب آن ها بماند فورا رفت. پیتر گفت:«راستی،شما توی تست کوئیدیچ شرکت می کنید؟برای ریونکلا و گیریفندور امروز و برای اسلایترین و هافلپاف فرداست.»

خب، پارت دو هم تموم شد😁 فقط اینو بگم که کپی به شدت ممنوعه. (لطفاً لایک کنید 💚)