سلام!
از زبون ادرین
ساعت10:00
اصلا حالم خوب نبود بخاطری که مامان کار داشت رفتم تو سالن که همه خانم های اشرافی جمع بودن
ادری: املی پسرت»
املی: اُه ادرین بیا اینجا»
رفتم جلوی مامان وایستادم
آملی:ادرین خاله خیلی گنده ای لباس نیم استینم پوشیدی که دل دخترا رو ببری برو عوض کن اقا تو الان متاهلی»
ادرین: خاله حوصله شوخی ندارم بزار باشه»
املی: شوخی نکرد راست میگه مرینت دوست بچگیت الان اسم تو روشه نه نیار الان هم بریم خریدای ع.ر.و.س.ی رو بکنیم»
ادرین:باشه ماماااااااان»
رفتم تو اتاق لباس پوشیدم که دیدم مامان جلوی در اماده وایستاده رفتیم تو ماشین نشستیم
یک ساعت بعد
از ماشین پیاده شدیم که مامان رفت طرف یک خانم قدش متوسط بود که فکر کنم خاله سابینه اره و یک دختر مثل همون ولی قد بلند کنارش فکر کنم مرینته وایستاده بود
املی: پسرم بیا اینجا»
رفتم کنار مامان وایستادم
ادرین:سلام خاله سابین»
سابین:سلام عزیزم»
مرینت: سلام خاله املی»
املی:سلام مرینت شما برین خریدای اصلی رو بکنین ماهم میریم مثلا مبل اینا رو بخریم»
ادرین: مامان»
املی:برین دیگه»
مرینت داشت میرفت منم پشتش رفتم که رسیدیم به مزون لباس من رفتم داخل دختره نیومد
ادرین:چرا نمیای»
مرینت: چرا الان میام»
رفتیم داخل که یک لباس بلند پف دار که بالاش گیپور بود و استیناش بلند بود اونجا بود
ادرین: همین خوبه»
مرینت:زیاد مجلسی نیست»
ادرین: تو چی میخوای»
مرینت: خوبه»
ادرین: پس برو همینو بپوش دختر خوب»
رفت داخل حدود 15 مین بعد اومد بیرون
مرینت: خوبه»
ادرین:خوبه خانم همینو برمیداریم»
یک ساعت بعد
مرینت: مامان من خستم بریم خونهههههههههه»
سابین:مرینت هنوز مونده فرداشب ع. ر. و. س. ی. ه»
مرینت: مامان حداقل بشینیم»
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
عالیییی
پارت بعد ؟
پارت بعد امشب میدم بچم اذیت میکنه نمیتونم