can i love you? p7

ببخشيد گايز استايلا رو نميتونم بزارم اين لينكش https://www.zibamoon.combts اولى استايل ا/ته چهارمى استايل نيكا يازدهمى استايل رها سيزدهمى استايل سوا

ا/ت ويو: داشتيم ميرفتيم سمت ميز پسرا يعنى ما هميشه بايد به پست هم بخوريم؟ بازم تهيونگ و كوك و جيمين و نامجون اونا هم تعجب كرده بودن كوك: برامون دعا نوشتن؟ نيكا: چطور؟ كوك: هميشه به هم بر ميخوريم نيكا: ناراحتى؟ كوك: نه منظورم اين نبود روزالين: وايسا وايسا شما همو… نامجون: تو يه مدرسه ايم روزالين: واو داشتم به حرفاشون گوش ميدادم كه چشم خورد به سوهو يا جد بنگتن اين اينجا چه غ.ل.ط.ى ميكنه؟ نفهميدم كى ولى پريدم ب.غ.ل يكى چشامو كه باز كردم ديدم تو ب.غ.ل جاستينم ( خورد تو ذوقتون نه؟ ) لبخند زد منم بهش لبخند زدم خواستم ازش ج.د.ا بشم كه دستش بيشتر دورم ح.ل.ق.ه شد سرش و آورد كنار گوشم جاستين: الان سوهو تو رو ميبينه در ضمن من خيليم از اين وضعيت بدم نمياد ب.ي.ب.ى من: خ.ل شدى؟ جاستين: فقط ميخوام يكم ش.ي.ط.و.ن.ى كنم من: الان كه وقت كه وقتش نيست جاستين: ميدونم ولى همين جورى بمون من: باشه ولى ز.ش.ت.ه تو تولد داداشت جاستين: تهيونگ داره ب.د نگا ميكنه به تهيونگ نگا كردم راست ميگف من: روزالين ميشه بريم ى جا ديگه بشينيم؟ روزالين: چرا؟ من: سوهو روزالين: دوست خانوادگيه منه ميشناسيش؟ من: ا.ك.س.م.ه روزالين: واى نميدونستم بيان بريم ى جا ديگه بشينيم

پشت جاستين ق.ا.ي.م شدم و رفتيم ى ميز ديگه از پشتش در اومدم من: واى خ.ف.ه شدم تهيونگ خشكش زده بود من: تهيونگ؟… زنده اى؟… زنگ بزنيم بيمارستان؟… هوووووووووووووى. تهيونگ: مو… موهات من: موهام؟ سوا جلوم ى آينه گرفت چتريام از تو صورتم رفته بود كنار نيكا ميگفت اينجورى خيلى خوشگل ميشم ولى من باور نميكردم م.ح.و خودم شده بودم ج.و.ن چه ج.ذ.ا.ب.م سوا: اهم اهم به خودم اومدم و چتريامو درست كردم + سلام ا/ت واى نه اتفاقى كه نبايد مى افتاد افتاد من: چى ميخواى سوهو؟ سوهو: خودت ميدونى ت.و رو ميخوام من: راستى از مينجى چه خبر؟ سوهو: حرف اونو نزن اگه اون نبود تو الان م.ا.ل من بودى من: حتى تو خوابم نميبينى سوهو: تا كى ميخواى خودتو گ.و.ل بزنى؟ تو منو د.و.س.ت دارى منم همينطور من: اين من نيستم كه دارم خودمو گ.و.ل ميزنم تويى كه دارى خودتو گ.و.ل ميزنى من ازت ب.د.م مياد خودتم ميدونى سوهو: بسه بسه من هركارى ميكنم به خاطر توئه من: سوهو برو سوهو: دوست نطارم ميخوام بشينم و ساعت ها نگات كنم من: گفتم برو ديگه سوهو: نه تهيونگ ويو: اون پسره سوهو ديگه خيلى داشت پ.ر.و ميشد داد زدم: ا.ل.ا.غ.ى ؟ وقتى ميگه برو يعنى برو

سوهو: چيكارشى؟ من: فكر نميكنم نياز باشه بهت جواب بدم سوهو: پسره ى ع.و.ض.ى من: من آينه نيستم كه😝 سوهو: فقط اگه ا/ت بگه تو قابل اعتمادى ميرم ا/ت: قابل اعتماده برو سوهو: باشه ع.ز.ي.ز.م ا/ت: م.ي.ز.ن.م تو د.ه.ن.ت.ا سوهو: خشن ج.ذ.ا.ب ا/ت: فقط گ.م.ش.و بالاخره سوهو رفت ا/ت: واى يعنى من ى روز از دست اين ارامش ندارم من: خب چرا بهش نميگى از زندگيت گ.م شه بيرون؟ ا/ت: اين ى ك.ن.ه ايه كه نگو من: تو ام كه بين ى مشت ك.ن.ه گير افتادى ا/ت: خيلى باهوشيا بنجامين: خب خب وقت شامه ا/ت: شام چيه؟ بنجامين: بنابر علاقه شما بولكوگى داريممم ا/ت: اخ ج.و.و.و.و.و.و.و.ن من غذاى مورد علاقه من خندم گرفت داشتيم غذا ميخورديم كه گوشيم زنگ خورد شماره ناشناس بود من: الو؟ +سلام ع.ز.ي.ز.م من: ميا شماره منو از كجا آوردى؟ ميا: از مدرسه گرفتم كجايى؟ من: به تو چ.ه ميا: ع.ز.ي.ز.م ميام دنبالت بريم رستوران من: نخير تو هيچ جا نمياى ميا: چرا؟ من: چون…چون… بزا يكم ح.ر.ص.ى شه تا شايد دست از سرم برداره من: چون الان با ا/ت بيرونم ميا: ولى… گوشيو روش قطع كردم…