سلام!👋 اومدم پارت یکسو بزارم.😁
اِیدِن هَریس دانش آموز سال دوم اسلایترین، به سمت میز غذاخوری گروهش پیش رفت. نادیا ملودی،الکس استیو و زاکاری فیلچ فلی سه دانش آموز سال دومی اسلایترین دیگر و در حال اذیت کردن دانش آموزی هافلپافی به اسم جولیا هووِر بودند. ایدن همانطور که به آنها نگاه می کرد صدایی شنید:«آخ!»
رویش را برگرداند و دانش آموز سال دومی دیگری را دید که از گروه ریون کلا و نامش پیتر براون بود. پای او لیز خورد و هنگامی که در حال افتادن بود به ایوان جکسون گریفندوری برخورد کرد و هر دو نقش زمین شدند. پیتر بلند شد و رو به ایوان گفت:«خیلی معذرت می خوام،من... خب من... نمی دونم چی شد که لیز خوردم.» ایدن دوباره رویش را به سمت آن چهار دانش آموز برگرداند.
نادیا محکم بازوی جولیا را کشید و او را روی زمین پرت کرد و گفت:«بگو ببینم ،این کاغذه چیه تو دستت؟نامهست؟ میخوای با چی بفرستیش؟آخه به نظرم جغد های مدرسه تو رو که ببینن عمرا دلشون بخواد نامهت رو ببرن» جولیا خیلی آرام به جغد ریز و کوچکی اشاره کرد و گفت:«با این میفرستم» نادیا پس از شنید این جمله بلند بلند خندید. زاکاری با تمسخر به جغد خاکستری و
کوچک جولیا اشاره کرد و گفت:«با این؟ مثلاً اسمشو گذاشتی جغد؟! مگس در برابر این همه چی تمومه.» ایدن به سمت جولیا رفت و او را از روی زمین بلند کرد و به زاکاری گفت:«همین جغده که میگی مگس در برابرش همه چی تمومه نسبت به تو از الماسم بهتر و با ارزش تره» خنده ی زاکاری محو شد. ایدن جولیا را تا میز گروهش همراهی کرد. جولیا قبل از اینکه بنشیند
گفت:«ازت ممنونم.من جولیام. و همینطور که می دونی هافلپافیم و سال دومی. اِ،تو اسلایترین هستی؟» ایدن جواب داد:«آره،و اینکه منم سال دومی هستم» و بعد به سمت میزشان حرکت کرد و ناهارش را خورد. پس از ناهار نادیا آمد و مو های اِیدِن را کشید و گفت:«هی،دختر جون.با ما در میفتی؟»زاکاری پیشنهاد
داد:«یه جا زندونیش کنیم؟» نادیا دهان باز کرد تا پاسخ دهد اما در همان لحظه ایدن دست های نادیا را محکم گرفت ، خم شد و نادیا را روی زمین کوبید. نادیا گفت:«آی!کمرم...» زاکاری پرسید:«نادیا،حالت خوبه؟» ایدن از فرصت استفاده کرد و خواست به سمت کتابخانه برود، اما الکس روبه روی او ایستاد و راهش را سد کرد.
او پشت درختی در حیاط پنهان شد. صدای الکس را شنید که می گفت:«از این طرف اومد.تو حیاطه.» و سپس...«اینجا چه خبره؟» این صدای پروفسور رایدر،استاد دفاع در برابر جادوی سیاهشان بود. نادیا گفت:«پروفسور،ایدن به ما حمله کرد الانم در رفته و ما نمیدونیم دقیقا کجاست.» پروفسور رایدر گفت:«باشه،پس من ۱۰ امتیاز از اسلایترین کم می کنم.» زاکاری با اعتراض گفت:«ولی چرا مجازاتش نمی...» پروفسور رایدر حرفش را قطع کرد:«همین که گفتم.»و رفت.
خب پارت اول تموم شد. کپی شدیداً ممنوعه.
فعلا خداحافظ☘️💚🤍👋
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بوددد🫂
تنکسسس💛
بک میدم
فالویی
در انتظار پارت بعد
تازه پارت دوم رو نوشتم،داره بررسی میشه.
الان هم میخوام پارت سه و یکی دو تا تست دیگه بسازم.🍀
عالیییی
خیلی ممنون🤍
پارت دو بزار مگرنه من میکشمتتتتتتتتت
باشه😅