پارت 8 ناظر عزیز و محترم باور کن چیزی ندارههه💔 فقط یه داستانه لطفا منتشر کن رد نشه پلیززز:))♡♡ #نفر_بعدی_در_کار_نیست..!
(Свет фонарей гуляет по улице / Svet fonarey gulyayet po ulitse/ نور تیر برق ها دارن تو جاده می رقصن Смотри же мне в глаза, обо всём я тебе расскажу / Smotri zhe mne v glaza, obo vsyom ya tebe rasskazhu/ به چشام نگاه کن ، همه چی رو برات تعریف میکنم И колыбельную тебе спою, смотри же мне в глаза / I kolybelʹnuyu tebe spoyu, smotri zhe mne v glaza/ و قراره برات لالایی بخونم ، به چشام نگاه کن ? И где в них доброта / I gde v nikh dobrota / مهربونی تو چشات کجا رفته ؟) یه ده دلاری تا شده از جیب هودیم برداشتم و توی قوطی قدیمی انداختم و به هری چشم دوختم دروغ نگم صداش واقعا قشنگ بود حس کردم اشکی از گوشه چشمم سر خورد و روی صورتم چکید آهنگ تموم شد واسش دست زدم و لبخندی زدم چشماشو باز کرد و متعجب و بهت زده بهم خیره شد قوطی و برداشت و گیتار و تو دستش گرفت و رفت عقب و به دیوار تکیه زد و نظاره گر من شد هری : اینجا چکار میکنی؟ آلیس : صدای قشنگی داری هری : نه بابا...آهنگش قشنگ بود
آلیس : ولی...گیتار زدنت...خوندنت... غرق موسیقی شدنت خودش خیلیه.... باور کن قشنگ بود هری : لطف داری آلیس....گریه کردی؟ آلیس : نه...هری : چشمات قرمزه و صورتت خیس...الکی نگو آلیس : رفت...کسی که کاری میکرد با هزار تا درد توی قلبم لبخند بزنم رفت هری : کی بود؟ آلیس : پسرعموم دراکو ولی...مثل داداشم پشتم بود...نمیدونی تو این چند روز که پیشم بود چقدر بهش وابسته شدم...هری...پدرش یعنی عموم نمیزاره همدیگه رو ببینیم هری : ولی...چرا؟ آلیس : ماجراش طولانیه...مرورش اذیتم میکنه هری : به دیشب ربط داره؟ آلیس : تمام ماجرا دیشب بود...سرمو گرفتم بالا و تو چشماش زل زدم...دوستت کجاس؟ هری : رون؟ خب....با یکی از دوستامون بیرونه آلیس : اشکای روی صورتمو پاک کردم و کلاه هودیو از رو سرم برداشتم به نظرت میتونم دوباره ببینمش؟ هری : دراکو رو؟ آلیس : اهوم هری : شاید...چرا...انقد دوسش داری؟ آلیس : از وقتی...بچه بودم...تنها همبازیم بود....چهار سال ازم بزرگتر بود...همیشه هوامو داشت...کنارم بود...به تک تک حرفام گوش میداد مثل یه داداش بزرگتر بود واسم...
هری : درک میکنم...حق داری دلت واسش تنگ بشه...میخوای یکم قدم بزنیم؟ آلیس : آره...با قدم های آروم از نگاه مردم دور شدیم رسیدیم کنار دریاچه نگاهی بهش انداختم...خوبی؟ هری : آره...چرا؟ آلیس : آخه...تو فکری هری : آره تو فکرم...فکر...همش فکر... فکر به گذشته...به حال...به آینده قراره چی بشه؟ قراره همش زندگیم همینطوری باشه؟ آلیس : زندگی تو بد نیست...خوانندگی کار قشنگیه میتونی تمام احساساتتو با آهنگ و موسیقی نشون بدی...هری : آره...ولی آلیس : کاش منم می تونستم بخونم...از حرفای تو دلم...از احساسم...از دلتنگی هری : خب بخون...آلیس : چی؟ منو خوانندگی؟ هری : مگه چیه؟ به نظرم تو دختر با استعدادی هستی...یکی که با هوشه...مهربونه...ولی خوب نمیتونه حسشو نشون بده میخوای فردا با هم یه آهنگ و بخونیم؟ آلیس : هیجان زده و متعجب تو چشماش خیره شدم واقعا؟ هری : چرا که نه...آلیس : شروع کردم به قدم زدن و لبخند محوی زدم هریم پا به پام حرکت میکرد رسید بهم لبخندی زدم و دستشو گرفتم هری : متعجب بهش نگاهی انداختم ولی اون خونسرد به راهش ادامه داد قلبم تند تند می تپید....
آلیس : من دیگه برمیگردم خونه هری : باهات بیام؟ آلیس : نه...هنوز بعد از ظهره..هری : باشه...خدافظ آلیس : بای...ولی با عجله روی نوک پا چرخیدم و به چشماش نگاهی انداختم...راستی فردا باید پیدات کنم شمارتو بهم بده هری : لبخند دندون نمایی زدم و گوشیشو گرفتم و شمارمو زدم...خب می بینمت...بدون اینکه منتظر بمونم ازش دور شدم آلیس : لبخندی زدم... این پسر واقعا دیوونس! حرکت کردم سمت خونه...
ناظر عزیز و محترم لطفا لطفا منتشر کن رد نشه خواهش میکنم:) واسش کلی زحمت کشیدم میدونی اگه رد کنی قلبم میشکنه💔 اگه تستام رد شه اکانتم میپره💔😔 پس لطفا منتشر کن اگه منتشر کنی واقعا خوشحالم میکنی پس منتشر کن ناظر مهربونم پلیز:))💚🌚تنک لایک و کامنت فراموش نشه:))♡♡
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام گولبه من 🖤
میشه دنبالم کنید🖤
تا 80 تایی شدنم🖤
بک میدم 🖤
(ادمین ببخشید بخاطر تبلیغ)
تست رو خیلی دوست داشتم قولبونت برم🖤
عالی
تنکک بیب