
سلام دوستان 👋 شما در این داستان کاترین هستید 💖 این داستان برای تهیونگ لاورا هست 💕 اولین تستمه امید وارم خوشتون اومده باشه 💟💞💟💞 خب بریم سراغ داستان : 👈
( داستان از زبان شما ): اه خدایا دوباره بازرس صدام میکنه آخه پاسفورد من چه مشلی داره 😠😠😤😤کاترین : بله 😁 بازرس : میشه یک بار دیگه پاسفورد تون رو ببینم ☺ کاترین تو زهنش : خدایا حالا که من اومدم چین که مجوز بگیرم این بازرس هم گیر داده به پاسفورد من کاترین : بله بفرمائید 😁 بازرس : نه فکر نکنم شما مال این قطار باشیم کاترین : نه من خودم بلیط گرفتم بیاید ببینید بازرس : اه ببخشید پس مشکلی نیست میتونی برید 😅 کاترین توی زهنش : مرتیکه ای شکم گنده دو ساعت وقتمو گرفت 😬😥😥 بازرس : خانم خانم خا.... کاترین : بله بازرس : بفرماید پاسفورد تون رو کاترین : آهان ممنون 😄😄 (خب داستان از زبان تهیونگ ):
آخ جون بلخره اعضا به من اجازه دادن که با قطار برم کره همه عضا با هواپیما رفتن فقط من خودم تکو تنها با قطار آخ جونمی جون؛ داشتم به دور بر نگاه میکردم که چشم خورد به دختره داشت یک بازرس پاسفورد شو برسی میکرد میخواستم چهرشو ببینم که یک مزاحم اومد اونجا وایساد😤😤😬😬بعد حمون مزاحم رفت دختره چهرشو برگرداند بعد ازبازرس پاسفورد شو گرفت چهرشو برگردوند وایییی😱😱😱 خدایا چقدر دختره خوشگله😍😍😍 داشت میومد که یهو (داستان از زبان شما " کاترین "):
یهو قطار حرکت کرد وگفتم : ای کاش با هواپیما برم آخه من چقدر بد شناسم 😥😥. (داستان از زبان نویسنده ): داشتی میدویدی که چشمت خورد به تهیونگ و با صدای بلد گفتی : بیا دستمو بگیر بیا بیا تهیونگ تا تورو دید دستشو به سمتت دراز و گفت : دستمو بگیر بگیر تو گفتی : نه اول چمدون ها همینطوری که داشتی میدویدی چمدون ها رو دادی به تهیونگ بعد تو و تهیونگ دستاتون به هم میخورد ولی دستاتون گرفته نمی شد که تهیونگ دستو گرفت 😍😍 تو داشتی میدویدی و گفتی : منو بکش بالا منو بکش بالا زود ( داستان از زبان تهیونگ ): دستشو گرفتم و لی وقتی دستشو گرفتم توی زهنم گفتم : وای خدایا یعنی این همون دختره رویای های منه که من خوابشو می دیدم که یهو دختره گفت : منو بکش بالا منو بکش بالا
وقتی کشیدمش بالا یک هو خودم افتادم و گفتم : دسمو بگیر دستمو بگیر که دختره یهو رفت و یهو قطار متوقف شد ( داستان از زبان شما " کاترین ") پسره دستمو گرفت که یهو خودش افتاد و میگفت : دستمو بگیر دستمو بگیر و من هم چند دقیقه ای نگاهش کردم و رفتم زنجیر قطار رو کشیدم بعد رفتم به پسره گفتم : ای دروغ گو نمی تونی زنجیر قطار رو بکشی دستمو بگیر دستمو بگیر که میخواست دستمو بگیره یکی زدم رو دستش و رفتم بعد دوباره اومدم و گفتم : سوار شو قطار معتل خود کردی به شما مردا هم نمیشه اعتماد کرد تهیونگ : مگه ما مردا چیکار کردیم و بعد سوار شد ( داستان از زبان نویسنده ) :
سوار قطار شودین که یهو دیدی یکی داره نگاهت میکنه و دوباره زیر چمی نگاه کردی که داره نگاهت میکنه و با صدای بلد گفتی : بخشید آقا شما مادر دارید آقاهه: بله شما : خواهر چی خواهرم داری آقاهه : بله شما : پس خوبه پس به جای اینکه به من نگاه کنی برو به خواهر و مامانت نگاه کن آقاهه: من که شما رو نگاه نمی کردم و توهم هم بلد شدی و باصدای بلدی گفتی: زبونتو بببور مگه نداشتی منو نگاه نمی کردی که یک آقا دیگه گفت : بله داشت شما رو نگاه میکرد منم گفتم: ببین یک نفر دیده که شما منو نگاه کردی
و بهش گفتم : روشتو برگردن آقاهه : نه خودت برگردن شما : چی که یهو همون آقاهه ( تهیونگ ) یکی زد توی گوشش و گفت :ندیدی خانم چی گفتن گفت روتو برگردون و اون آقاهه روش رو برگردن و من گفتم : ممنون ( داستان از زبان تهیونگ) :
وقتی زدم توی گوش اون آقاهه دختره گفت ممنون منم که میخواستم باهاش پیشتر آشنا بشم گفتم : میشه بیام باهات بنشینم شما: بله خب رفتم کنارش نوشتم و گفتم : من کیم تهیونگ هستم شما : منم پارک کاترین هستم از دیدن شما خوشحالم تهیونگ : منم همینطور خب شما چرا اومدین چین کاترین : میخواستم مجوز بگیر آخه قرار برم شرکت بیت هیت و رقاص گروه بی تی اس بشم تهیونگ توی زهنش : آخه جون کاترین میخواد رقاص ما بشه آخ که من قدر خوشحالم
داستان از زبان کاترین : وقتی گفتم که میخوام رقاص اون گروه بشم پسره از توی چهرش معلوم بود که چقدر خوشحاله بعد بهش گفتم : ببخشید آق ای کیم میشه ماسک تون رو دربیاری تهیونگ : اینجوری صدام نزن بهم بگو : او پا کاترین : باشه اوپا😁 بعد دسمو گرفت و برد توی بخش ویژه که فقط برای آدم های معروفه گفتم : که ما چرا آمدیم اینجا گفت : میخوام ماسکم رو در بیارم و یک هوای بخوردم. وقتی ماسکش رو در آورد خدایا چقدر پسره جذابه و بعد گفت :کیم تهیونگ هستم عضو گروه بی تی اس من که حرفش رو شنیدم گفتم : چی یعنی من میخوام با شما در یک شرکت کار کنم تهیونگ : با این مشکلی داری من : نه اوپا راستی اگه بهت بگم او پا ناراحت نمی شی تهیونگ : نه خودم گفتم بهم بگی اوپا داشتم با او پا حرف میزدم که یهو : 😱😱😱😈😈
امید وارم که خوشتون آمده باشه 💖 ببخشید که جای حساس کات کردم 😄 آخه اولین تستمه حال میده 💖 راستی لایک و کامنت یادتون نده موقع چالش : چالش کاترین چه شکلیه به چالش جواب بدین
بای بای کیوتی 👐👐👐💔💖
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
من همین حالا خوندم عالیه
عالی بود عزیزم 😍بی صبرانه منتظر پارت بعدیت هستم😍
ولی خدایی خیلی جای حساسی کات کردی 😐
ولی ممنون💜
سلام عالی بود❤️
پارت بعدی رو زود بذار
منتظرم