پارت 6 ناظر عزیز و محترم باور کن چیزی ندارههه💔 فقط یه داستانه لطفا منتشر کن رد نشه پلیزز:))♡♡
سلام گایز..اول از همه در مورد مونبین و چه یول به آروهای عزیز و فن ها تسلیت میگم💔♥ #نفر_بعدی_در_کار_نیست..! بریم داستان و شروع کنیم....
بهتره وقتی چیزی ازم نمیدونی قضاوتم نکنی هری : به روبه رو خیره شدم دریاچه سیاه تر از همیشه بود و آسمون تاریک تر از همیشه حق با شماس من همیشه آدما رو قضاوت میکنم ولی...آلیس : چند سالته؟ هری : 19 آلیس : اهل لندنی؟ هری : اهوم...وقتی به دنیا اومدم پدر و مادرم و از دست دادم...یه مدت تنها زندگی کردم....و...بزرگ شدم دیر گذشت خیلی دیر....ولی با رون آشنا شدم اون تبدیل شد به بهترین دوستم....تنها آدمی بود که می شناختم خونه اون زندگی میکنم فهمیدم خوانندگیم خوبه و شروع کردم به خوندن....از این راه پول در میارم زندگی واسه همه مثل هم نیست.... آلیس : واقعا وقتی به دنیا اومدی مامان بابات مردن؟ هری : پوزخند تلخی زدم و بغض توی گلوم و قورت دادم...حتی نتونستم یه بار ببینمشون تلخه نه؟ آلیس : دستمو روی شونش گذاشتم...آره تلخه...خیلی تلخ متاسفم هری : تقصیر تو که نیست...تو کاری نکردی...آلیس : منم خیلی وقتا پدرم و نمی بینم...باهام خوب رفتار نمیکنه منم مجبور میشم چیزایی بگم که دلم نمیخواد هیچوقت حرفام از ته دل نبوده هری : زندگیه دیگه باید بهش عادت کنی
ولی بهتره برگردی خونه شب خطرناکه آلیس : نیست...نمیتونم بگردم خونه اتفاقی افتاده که دیگه نمیتونم تو چشمای یه نفر نگاه کنم یکی که همه کار واسه لبخند زدن من کرده ولی من باعث شدم اون تحقیر بشه هری : خیلی وقتا آدما کاری میکنن که نمیخوان ولی اون کارو میکنن میفهمی چی میگم نه؟ آلیس : با تمام وجودم این جمله رو احساس کردم هری میگی چکار کنم؟ هری : اولین باره یکی ازم کمک میخواد آلیس : چی؟ واقعا؟ هری : اهوم....اگه من به جای یکی بودم که تو اون خونس باید بگم...الان نگرانته...دلش میخواد زودتر در و باز کنی و وارد خونه بشی برو خونه آلیس : آخه کی نگران من میشه؟ هری : من نمیتونم بهت دستور بدم ولی برو آلیس : چرا خودتو از من پایین تر میدونی؟ هری : سرمو انداختم پایین آلیس : سرتو ننداز پایین هری...تو از من پایین تر نیستی...مقام کمتریم نداری نزار به خاطر پول فکر کنی من ازت بالا ترم همه آدما مثل همن... هیچکس بالا تر یا پایین تر نیست ولی این رفتار آدماس که نشون میده بهترن یا بدتر تو رفتار بدی نداشتی تا حالا یعنی...من ازت رفتار بدی ندیدم همین رفتارت از رفتار خیلی از اطرافیانم بهتره سرتو پایین ننداز...گریه نکن...تو مثل منی...نه بهتر نه بدتر
هری : لبخند تلخی زدم و تو چشماش خیره شدم....آلیس : اشک روی صورتم و پاک کردم و از رو زمین بلند شدم باشه....میرم خونه...تو ام برو هوا سرده شروع کردم به قدم زدن...قدم زدن توی تاریکی...توی تنهایی...توی دنیایی گم شده...دنیای که همه همدیگه رو از رو پول می شناسن.... نمیخواستم تو چشمای دراکو نگاه کنم خجالت می کشیدم...اون به خاطر من جلوی پدرش وایستاد...جلوی عمارت وایستادم کلید و از جیبم در اوردم و توی در چرخوندم و وارد خونه شدم باد سردی وزید...خیلی سرد مثل دستای سرد و لرزانم...رفتم داخل خونه نگاهم به فضای خونه افتاد همه جا تاریک بود....چراغ ها خاموش بود...از پله ها رفتم بالا و وارد اتاق شدم نگاهم به دراکو افتاد رو تخت نشسته بود و زانو هاشو بغ..ل کرده بود با تردید رفتم و رو تخت نشستم سرشو بلند کرد به چشماش خیره شدم قرمز بود...اشک توی چشماش حلقه زده بود و بهم خیره شده بود صورتش خیس اشک بود سرمو انداختم پایین و به زمین چشم دوختم با صدای آروم لب زدم د..دراکو؟ دراکو : آ...آلیس...همه..همه چی تموم...شد دیگه...دیگه نمیتونم ببینمت! آلیس : چ..چی؟ همون لحظه بود که احساس کردم بغض توی گلوم شکست...دراکو : تا حالا پدر..منو نزده بود ولی حالا...سرمو انداختم پایین آلیس ما فردا از لندن میریم...پدرم گفته هرگز نمیخواد پدرتو ببینه منم دیگه آلیس : نمیتونی....منو ببینی؟ دیگه کی منو بخندونه؟ دراکو : امیدوارم یکی رو به جای داداش موطلایی پیدا کنی....
آلیس : کی مثل تو میتونه درکم کنه؟ کی مثل تو میتونه مثل داداش نداشتم پشتم باشه؟ دراکو : نمیدونم...آلیس منو فراموش کن....خواهش میکنم آلیس : دستمو جلوی دهنم گذاشتم و بی اختیار گریه کردم دراکو ام حالش همین بود حال چند ساعت پیش خنده بود و حالا گریه فضا رو پر کرده!...
ناظر عزیز و محترم لطفا لطفا منتشر کن رد نشه خواهش میکنم:) واسش کلی زحمت کشیدم میدونی اگه رد کنی قلبم میشکنه💔 اگه تستام رد شه اکانتم میپره💔😔 پس لطفا منتشر کن اگه منتشر کنی واقعا خوشحالم میکنی پس منتشر کن ناظر مهربونم پلیز:))💚🌚تنک لایک و کامنت فراموش نشه:))♡♡
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییی
تنککک یوو گرل