سلام ؟ ✨💔

اوممم... خب چطور شروع کنم... وای باورم نمیشه دوباره دارم تست میذارم... اهم اول از همه سلام 😅 اومم... بخوام صادق باشم خیلی مضطرب هستم چون من یه مدت زیادی داخل تستچی نبودم و فعالیت نکردم... یک سالی میشه...

من جدیدا به تستچی سر میزنم و واقعا از کسایی که حمایتم کردن ممنونم... عاا نمد با چه رویی دارم این تستو میسازم ولی خب... میدونید باید یه سری چیزا رو شروع کرد حتی اگه خیلی دیر شده باشه . اهم خب... همون طور که گفتم میام تستچی و در کمال تعجب هنوز چند نفر رو می بینم که داستانم و تستام رو لایک میکنن

این ... چطور بگم... نمی تونم از فکرم بیرونش کنم... من نویسنده خوبی نیستم ولی اینکه می بینم حمایتم میکنید واقعا خوشحالم میکنه و یه جورایی از خودم ناراحتم که همیشه از یه جایی به بعد جا میزنم و ادامه نمیدم.... فکر میکردم تا پایان این داستان میرم... واقعا شخصیت هام رو دوست داشتم.... انگار باهاشون زندگی میکردم ، ناراحتم که رهاشون کردم !

میدونم که دیگه کس زیادی نمونده ، میدونم که همتون ناامید شدید خودم هم همینطور ! اوممم... ولی این حرفیه که خیلی وقته می خوام بزنم... اگر راضی باشید.... داستانم رو ادامه میدم.... البته فعلا همه تو دوره امتحانات هستیم و من خودم خیلی وقت ندارم ولی اگه دوست دارید دوباره داستان رو ادامه میدم

من... قصد داشتم بعد داستان گذشته شوم یه داستان دیگه هم بنویسم.... برای کسایی که افسردن.... اهه دقیقا ایده ای واسش ندارم یه ژانر کاراگاهی داره ولی من داخل این جور ژانر ها خوب نیستم پس باید روش فکر کنم... ولی رو خیلی چیزاش کار کردم یه بیوگرافی خیلی خیلی کامل تر واسه شخصیت هام نوشتم و قصد داشتم به اخرین پارتای گذشته شوم که رسیدیم بهتون بگم... که همه چی خراب شد... نمیدونم چرا داستانم رو ول کردم... واقعا متاسفم

اههه....و اگه موافق بودید که داستان رو ادامه بدم... اوم... راستش من پوستر داستان رو از دست دادم... T^T اوک الان رفتم گالریم رو زیر و رو کردم... پوستر یکی از قسمتا رو یافتمم ✨ ولی متاسفانه اسم اون پارت از داستان رو دیگه نمی تونم روش بنویسم T^T اهه... همه چی کلا رو هواس .... یهویی تصمیم گرفتم تست بذارم ... یهویی برگشتم... نمی دونم....... اه خب.... مرسی از کسایی که تو این مدت حمایتم کردن واقعا خیلی خوشحال شدم ❤️ اوم.. همین دیگه بای بایی ^^✨