پارت 5 ناظر عزیز و محترم باور کن چیزی ندارههه💔 فقط یه داستانه لطفا منتشر کن رد نشه پلیزز:))♡♡
دراکو : می شناسیش؟ آلیس : چی؟ نه پیتزا میخوری؟ دراکو : کیه که از پیتزا بگذره؟ آلیس : نمیدونم...یه برش از پیتزا برداشتم و گاز زدم دراکو : بهش خیره شدم و لبخندی زدم آلیس : چیه چرا زل زدی به من؟ دراکو : همینطوری آلیس : من سیر شدم میرم تو تراس یه هوایی بخورم از رو تخت بلند شدم و رفتم سمت تراس و به آسمون خیره شدم هوا تاریک شده بود دستمو بردم سمت جیبم و سیگ..ا..ری برداشتم و روی دهنم گذاشتم صدای پا از پشت سرم اومد دراکو : آلیس؟ تو سیگ...ا..ر میکشی؟ آلیس : توی جیبم گذاشتمش و به دراکو زل زدم...نه! دراکو : با چشمای خودم دیدم...آلیس این کارو نکن خودتو داغون میکنی آلیس : میگی چکار کنم؟ فکرم درگیر زندگیمه..زندگی که خودم اختیار هیچی شو ندارم دراکو : دستمو بردم سمت جیبش و سیگ....ا..ر.. و برداشتم و تو جیبم گذاشتم آلیس : هی چکار میکنی؟ دراکو : این پیش من میمونه دیگه اجازه این کارو نداری آلیس : دستمو بردم سمت جیبش که عقب رفت دراکو : گشتن جیب مردم کار خوبی نیست آلیس : عه جدی؟ پس چرا خودت دست کردی تو جیب من؟ دراکو : آلیس من جدیم هرگز لب به این آشغا..ل نزن آلیس : من اهل گوش دادن به نصیحت نیستم دراکو : من نصیحت نکردم...دستور دادم آلیس : چرا؟ دراکو : واست بده واسه یه بارم که شده حرف منو گوش کن آلیس : هوفف اوکی داداش
دراکو : این شد یه چیزی...بگیر بخواب نصف شبه آلیس : خوابم نمیاد یکم میام طبقه پایین باید بفهمم دور و برم چه اتفاقی میوفته دراکو : باشه.... دستشو گرفتم و از اتاق رفتیم بیرون نگاه همه روی ما قفل بود مامانم با لبخند بهم زل زده بود و بابا با حرص لوسیوس : چه عجب بانو از اتاق اومد بیرون آلیس : چیزی نگفتم و دستمو از دست دراکو کشیدم و نشستم رو مبل ریموس : از کی تا حالا پیتزا سفارش میدی؟ آلیس : کار بدی کردم؟ رز : نه دخترم مشکلی نداره فقط..زیاد پیتزا نخور نارسیسا : لوسیوس؟ بهتره بگی واسه چی اومدیم اینجا آلیس : متعجب به چهره عمو خیره شدم و منتظر حرفش موندم دراکو : به دهن پدر خیره بودم بلکه چیزی بگه لوسیوس : خب...دلیل اصلی ای که اومدیم اینجا به خاطر دراکوعه دراکو : چی؟ لوسیوس : دراکو الان 23 سالشه بالاخره باید از...دو...ا..ج کنه تصمیم گرفتیم با آلیس....دراکو : چی؟ آلیس : عمو شما...شما چی دارید میگید؟ بابا شما می دونستید؟ ریموس : خیلی وقته آلیس : پوزخندی زدم یعنی تنها کسی که از این اتفاق بی خبره ما دوتاییم؟ دراکو : اصلا نظر ما واستون مهمه؟ لوسیوس : می دونستیم چیزی فرق نمیکرد چون نمیتونستی تصمیم بگیری دراکو : یعنی نمیتونم واسه زندگی خودم تصمیم بگیرم؟ لوسیوس : نه!
آلیس : یعنی چی؟ یعنی ما باید قربانی تصمیمای شما بشیم؟ رز : تو نمیتونی اونا رو مجبور کنی ریموس : رز این تصمیم واسه هردوشون خوبه دراکو : من این کارو نمیکنم...نمیتونم کسی رو مجبور به کاری که نمیخواد کنم نارسیسا : یعنی خودت میخوای؟ دراکو : مامان نظر من...اونقدرام مهم نیست آلیس منو مثل داداش خودش می بینه و من مثل آبجیم می بینمش! آلیس : صداش می لرزید...واقعا شوکه شده بودم هیچوقت به دراکو به چشم دیگه ای نگاه نکرده بودم و نمیخواستم به چشم دیگه ای بهش نگاهم کنم اون مثل داداش نداشتم بود دراکو : با خشم به چشمای پدرم خیره شدم دستشو بلند کرد و روی صورتم کوبید و سیلی محکمی بهم زد آلیس : دلم بد جور واسه دراکو میسوخت اون به خاطر من این سیلی و خورد...نفرت جلوی چشمامو گرفته بود از رو مبل بلند شدم و از خونه زدم بیرون بغض توی گلوم شکست و اشکی از گوشه چشمم سر خورد چرا به خاطر من باید این اتفاق بیوفته؟ چرا باید زندگیم اینطور بهم بریزه؟ باد سردی می وزید جلوی دریاچه ای رسیده بودم لب آب نشستم و به دریاچه چشم دوختم نور ماه توی آب منعکس شده بود و جایی دیدنی و قشنگ و به وجود اورده بود اشک روی گونم فرود میومد حس کردم یکی کمی اونطرف تر نشسته و به دریاچه خیره شده بود سرمو چرخوندم هری بود کلاه کاپشنو روی سرش گذاشته بود و بهم چشم دوخت هری : شب اینجا موندن جای بی چاره هاس نه کسایی مثل تو آلیس : چرا فکر میکنی زندگی من خوبه؟ یکی پول داره و هر روزش خالی از محبت و مهربونیه یکی پول نداره و زندگیش پر از خوشحالیه هری : دسته سومی هم وجود داره یکی هست که پول نداره ولی زندگی خوبیم نداره هیچکس و نداره که درکش کنه
آلیس : ولی تو رفیقت و داری هری : آره ولی...تو ام باید یه نفر و داشته باشی آلیس : چهره دراکو اومد تو ذهنم.... میدونی چی بده؟ این که فکر کنی همه چی تقصیر خودته...تقصیر توعه که کسی که درکت میکنه به خاطر تو سیلی بخوره و تحقیر بشه من اونجوری نیستم که تو درموردش فکر میکنی!
ناظر عزیز و محترم لطفا لطفا منتشر کن رد نشه خواهش میکنم:) واسش کلی زحمت کشیدم میدونی اگه رد کنی قلبم میشکنه💔 اگه تستام رد شه اکانتم میپره💔😔 پس لطفا منتشر کن اگه منتشر کنی واقعا خوشحالم میکنی پس منتشر کن ناظر مهربونم پلیز:))💚🌚تنک لایک و کامنت فراموش نشه:))♡♡
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عاولی بود
تنککک یو
عالییییی
مرسیییی بیب