فصل یک رمان بخش اول حمایت کنید دوستان 🙃❤ ناظرررر جون به خدا هیچ چیز بدی ندارههه منتشرش کن🥲
آفتاب ملایمی در حال تابیدن بود، و زمان شکوفه دادن گل ها ی بنفشه، فرا رسیده بود
بوی خوش گل های بهاری هر ادمی را سر ذوق می اورد، وآرام بخش روح و روان بود.
در یکی از همین روزهای فصل باشکوه، در خانواده کاترین دختری زیبا رو پا به جهان گذاشت. دختری با پوستی سفید همچون صدف و با موهایی همچو سیاهی شب.
زیبایی دخترواقعا تحسین برانگیز بود، اما سرنوشت او زیبا نبود.
هنگامیکه به دنیا آمد مادرش از دنیا رفت و این آغاز ماجرای اوست.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
سلام تولدت مبارک
خیلی قلمت زیباست 🥺😍
مشتاق پارت بعدی هستم 🌻🌻🌻
مرسیی عزیزم🥺
نظر لطفته☺️🌼
کسایی که به سرپرستی قبولش نکردم ا.سکلن
موافقم🥺
پارت دوم و سوم تازه ماجرا شروع میشه 😁
عهه اسپویل کردم😬🤫😂
خیلی قشنگ بوددد🥲🤍 کنجکاو شدم ببینم دوستاش کین🌚
مرسی قشنگم 🙃🖤
اوخوم ب خاطر همون قطع کردم😅
ک کنجکاو شید😁
اه باورمم نمیشه😭😭
واسه ی تست بیشتر از 12 ساعت گذشت😭😭
بالاخره منتشر شد
جان من ی نیم نیگاهی بش بندازین🥲
پشیمون نمیشین