ظهور تستچی: افسانه های ممد و حنا p9

چند روزی از حمله تایتان ها و گم شدن ممد می گذشت. چیتوز خیلی نگران به گله ای از مردم که به خاطر گرفتن جیزه غذایی به سر کله ی هم می زدند ، نگاه می کرد.

یجی گنگ ، رزالی ، ولف گرل و اتو خان هم داشتند به این فکر می کردند که چگونه ممد و حنا را پیدا کنند.

رزالی گفت: "شاید ممد و حنا رو با هم یجا برده باشن؟ شاید مکس بتونه پیداشون کنه." ولف گرل گفت:"شاید ، ولی برای اینکه مکس بتونه ردشون رو بگیره ، یه چیزی ازشون داشنه باشیم. تایتانای شیفتر (همون انسان نما) هم بعد از اینکه دارنده شون ازشون میاد بیرون سریع تجزیه میشن. تازه هدف ما تایتانا نیستن. دارنده هاشونن."

_ "میدونم، ولی این تنها ایده ایه که به ذهنم میرسه." اتو خان نگاهی به چیتوز کرد گفت: "تو بهتره بیای تفکراتت رو باهامون در میون بذاری. شاید به یه نتیجه ای برسیم."

چیتوز آهی کشید و ساکت ماند. ناگهان یجی گنگ صدایی بز مانند داد گفت: "بچه ها ، چطوره از وحشی های تست دزد کمک بگیریم. اونا شاید بتونن ممد و حنا رو پیدا کنن. قدرت های اونا ناشناخته ی اونا هر کاری میتونه بکنه."

رزالی چشمانش را وزغ مانند کرد گفت: "ولی اونا دشمن ما ان. چطوری می خوان کمکمون کنن؟!"

_ "اگه چیتوز رو بفرستیم که ازشون کمک بگیره چی؟ اون جز بلینکا بوده. اگه ازش آزمایش خون بگیرن میفهمن. اونا قبل حمله آرمی ها به بلینکا ، باهاشون علیه آرمی ها متحد بودن. از وقتی قبیله بلینکا از هم پاشیده ، دیگه تو جنگ دخالتی ندارن. احتمالن بلینکای زیادی بعد نابودی قبیله شون رفته باشن اونجا."

چیتوز نگاهی به یجی گنگ کرد و گفت: "یعنی میگی خودم رو جای یکی از بلینکایی جا بزنم که از دست آرمی ها فرار کرده؟ راستش زیاد دور از حقیقت هم نیست."

_ "راستش برای اینکه امنیتت تضمین بشه ، ولف گرل و رزالی هم باهات تا مرز میان ، مکس رو هم با خودت ببر تا بتونه ازت محافظ کنه. اگه مشکلی برات پیش اومد ، یه جوری به رزالی و ولف گرل علامت بده تا بیان کمکت. راستش این کار فقط برای تو سود نداره. ما هم بعد سال ها ، میتونیم اون تایتان هایی که خونمون رو نابود کردن رو پیدا کنیم و جلو شون رو بگیریم. "

_ "نقشه ی خوبیه." "_ پس همین امشب راه می افتید." این داستان ادامه دارد…

کاربرایی که تو این پارت بودن: ❀رزالی❀ ، ᴡᴏʟғ ɢɪʀʟ ، یجی‌گنگ🔗 ، اتو خان ، چی توز😐