can i love you? p4

اهم اهم سلام سلام ببخشيد گ.ش.ا.د.ي عيد بود ديگه سارييي

جاستين ويو: ميا و ا/ت داشتن بحث ميكردن كه ميا برگشتبه ا/ت گفت اصلا خوشگل نيست يا دختره ی ن.ك.ب.ت به چه جرعتی به ا/ت من ميگه زشت؟ (مگه سريال تركيه؟؟؟) تصميم گرفتم ی خودی نشون بدم داد زدم: ی نگاه تو اينه به خودت بكن اون وقت ميفهمی زشت كيه رها: ببين ميا اگه ميخوای ش.ر درست از اينجا برو با اينكه ا/ت لااقل از تو خوشگل تره ولی ما هيچوقت دوستمونو از رو قيافه ترك نميكنيم اينو بدون تهيونگ: ميا بس كن و حرف ب.ي.خ.و.د نزن ( نه ديگه واقعا سريال تركی شد) ميا: هه باشه شما كه راست ميگين ولی من از اينجا نميرم ا/ت: باشه نرو هرجور ميلته با اينكه خيلی از دست ميا شاكی بودم اما نشستمو رو پروژه كار كردم كار اصلی برای وقتيه كه ميريم امريكا اعلا كردن اخر هفته قراره بريم wow سوا ويو: قرار بود امشب پيش پسرا بمونيم فردا هم با هم بريم مدرسه ولی چون ميا بود مجبور شديم نقش بازی كنيم كه ميريم خونه رها نيكا: خب ديگه ما ميريم خونه ی رها خدافظ رفتيم پايين تو سالن جيم ساختمونشون قايم شديم

چون شماره هامونو بهم داده بوديم قرار بود تهيونگ به ا/ت پيام بده ميا رفته يا نه ده دقيقه بعد كه برای ما ی عمر گذشت تهيونگ به ا/ت اس داد كه ميا رفت با پله رفتيم كه ی وقت ميا تو اسانسور نباشه رفتيم تو خونه كه زنگ درو زدن كوك از تو چشمی در نگاه كرد كوك: مياست جيمين: بياين بريم تو كمد منم ميام به بهونه دسشويی اصلا حوصله ميا رو ندارم رفتيم تو كمد جيمين خيلی ب.ه من ن.ز.د.ي.ك بود اگه يك ميرفتم جلو ب.ي.ن.ی هامون با هم ب.ر.خ.و.ر.د ميكرد دستمو روی ل.پ.م كشيدم داغ داغ بود واااااااااای شرط ميبندم الان مثل لبو شدم جيمين خنديد ای خدا الان از خجالت اب ميشم تهيونگ ويو: ميا اومد تو گوشيشو جا گذاشته بود قشنگ معلوم بود از قصد جا گذاشته چون ديگه نميرفت صدای پيامك گوشيم از هپروت بيرونم اورد ا/ت: چرا نميرهههههههههههههههههههههه خندم گرفت ميا: به چی ميخندی ته ته ج.و.ن؟ من: اولا منو ته ته صدا نكن دوما به تو چ.ه؟ ميا: اهان باشه اشكال نداره من ديگه ميرم نامجون: به سلامت كوك: بالاخره رفت من: بچه مياين يكم ش.ي.ط.و.ن.ی كنيم؟ كوك: پايتم رفتمو ی صندلی گذاشتم پشت در كمد كه نتونن بيان بيرون جيمين: بچه ها درو باز كنين نيكا حالش ب.د.ه نامجون: ما هم كه باور كرديم رها: دور از شوخی نيكا فوبيای فضای بسته داره اگه بيشتر از ده دقيقه تو ی فضا بسته بمونه حالش بد ميشه كوك: با هم كه خ.ر.ي.م يهو انگار صدای هق هق اومد صدای ا/ت بود استرس گرفتم سريع رفتم در كمدو وا كردم باورم نميشه چی ديدم

صورت نيكا مثل ي.خ شفيد شده بود و ا/ت ا.ف.ت.ا.د.ه بود كف كمد داشت گ.ر.ي.ه ميكرد من... من چيكار كردم نفهميدم چه اتفاقی افتاد ولی تا به خودم اومدم ديدم س.ر نيكا رو پ.ا.ه.ا.ی كوكه و كوك داره م.و.ه.ا.ی نيكا رو ن.و.ا.ز.ش ميكنه منم ا/تو ب.غ.ل كردمو دارم ا.ر.و.م.ش ميكنم من: ببخشيد من نميدونستم اينجوری ميشه خيلی خيلی متاسفم يكم اروم تر شد با كمك دستم ص.و.ر.ت.ش رو بالا اوردم اشكاشو پ.ا.ك كردم طاقت ديدن ا.ش.ك.ا.ش رو نداشتم منك ديگه اين مرواريدا رو ح.ر.و.م نكن باشه؟ سرشو به معنی باشه ت.ك.و.ن داد دست خ.و.د.م نبود انگار مغزم فرمان داد كه برم گ.و.ن.ش رو ب.ب.و.س.م واسه همين ی ب.و.س.ه ريز رو گ.و.ن.ه اش كاشتم خودشم ك.پ كرده بود اما بهش لبخند زدم پس مطمئنم اين ب.و.س.ه رو به چشم برادری ديد حال نيكا هم بهتر شده بود يهو چشمم به جاستين افتاد خيلی بد داشت نگاه ميكرد و.ا اين چشه؟ قرار شد فيلم ترسناك ببينيم اخ ج.و.ن.م.م.م.م.م.م.م كوك: ا.ن.ا.ب.ل؟ همه: نه كوك: ر.ا.ه.ب.ه؟ همه: نه اخر ا.ح.ض.ا.ر 3 رو گذاشت قرار بود تو نشيمن پيش هم ب.خ.و.ا.ب.ي.م پس روی تشك هامون دراز ك.ش.ي.د.ي.م و فيلمو پلی كرديم هر چند وقت يك بار دخترا ج.ي.غ ميزدنو مارو ميخندوندن نامجون ويو: رها انقدر ت.ر.س.ي.د.ه بود كه پشت من قايم شده بود خندم گرفت خدايا چرا اين دختر انقدددددددددد كيوته؟ توی خيالاتم بودم كه شونم سنگينی كرد ديدم رها خ.و.ا.ب.ش برده و سرش رو گ.ذ.ا.ش.ت.ه روی ش.و.ن.م سرش رو گذاشتم رو بالشت بعدم همه خ.و.ا.ب.ي.د.ي.م