اینم قسمت بعدی. امیدوارم لذت ببرید و اینکه اگه نظرات بیشتر از چهار تا نشه پارت بعدی رو نمیزارم.♥
ماما اِلا از پشت تویسا و جیمی اومد و گفت :« اوه...تویسا عزیزم. تصمیم گرفتی اتاقتو به جیمی نشون بدی؟ اونم الان؟ تو واقعا دختر شجاعی هستی.»
و لبخندی زد. تویسا قرمز شد و سرش را میان دو دستش گرفت.
اتاق یک فاجعه تمام عیار بود. وقتی وارد اتاق میشدی ، در بخاطر لباس ها کامل باز نمیشد. میز کامپیوتر ....غیر قابل توصیف بود ، کلی لیوان و بشقاب و روی زمین پر آشغال های خوراکی هایی مث چیپس و پاستیل و... . یک تخت که روش انواع لباسا بود و پتویی تا نشده. گیتار رو زمین بود و کنار اون پر از برگه های کاغذ که بعضی نت بود و بعضی روشون چهره جیمی طراحی شده بود. یک قاب کنار تخت به دیوار بود که در اون باز هم عکس های جیمی ، ماما اِلا ، تویسا و البته که جویی بود. قفسه های کتاب بهم ریخته بودن و کاغذ دیواری کرمی اتاق با رنگ های نقاشی پر شده بود. و پنجره....میشه گفت تنها جای خوب اتاق ، یه باغچه کوچک جلوش بود که توش گل بود. گل های میخک.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
من که خیلی از جیمی خوشم میاداون لحطه چقدر هیجان داشتم گفتم تویسا عاشق جیمی شده ولی بعدش 😑
میشه....البته اتفاقای غم انگیز خودشم داره😅
عالییییییییی بودددد😀😀
ی لحظع فک کردم دختره عاشق جیمی شده😂من ک خودم از جیمی و توماس خوشم میاد خیلییی
خیلی ممنون😍
بالاخره یه نظر اونم تو روز تولدم 😋 خوشحال کننده بود😆
تولدتتت مبارک گلمم😁😍😙😙😙💞🎂🎂🎂🎉🎉🎉🎉🎊🎊🎂🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎂🎂🎂🎊🎊🎊🎊🎊🎉🎉🎉🎉🎄🎄🎄
ممنون😄😄😄💙💙💙💙