پارت 28 ناظر محترم باور کن چیزی ندارههه💔☺ لطفا منتشر کن رد نشه:))♡♡
دراکو : دستشو گرفتم و وارد کافه شدیم نگاهم به مامان افتاد خاله بلاتریکسم کنارش نشسته بود رفتم و روبه روش نشستم سلام نارسیسا : سلام پسرم...دلم واست تنگ شده بود دیانیرا : سلام...بلاتریکس : دراکو؟ این همون دختره؟ نارسیسا : سلام عزیزم بلا چیزی نگو بلاتریکس : سیسی این دختره اصیلزاده نیست دورگس دراکو : اما از خیلی از اصیلزاده ها بهتره خاله لطفا مراقب حرفاتون باشین! نارسیسا : بشین عزیزم دیانیرا : لبخند محوی زدم و نشستم کنار دراکو نارسیسا : پدرت گفت...دیگه زیاد وقت نداری اگه آخرش برنگردی...دیگه... پسری به اسم دراکو نداره!! دراکو : من کار اشتباهی کردم؟ کمک کردن به کسی کار اشتباهیه؟ باید دست رو دست میزاشتم ببینم دیانیرا بی گناه میره آزکابان؟ من مطمئن بودم اون بی گناهه مامان من...دوسش دارم! بلاتریکس : دراکو..چرت و پرت نگو تو یه اصیلزاده ای دراکو : هستم که هستم اگه اصیل بودنم باعث میشه از دیانیرا دور باشم نمیخوام اصیل باشم نارسیسا : اون آدم و پیدا کردید؟ دیانیرا : میدونیم کیه فقط باید گیرش بندازیم نارسیسا : موفق باشین دراکو : ممنون...مامان دلم واست تنگ شده بود دیانیرا : منم حس دراکو رو داشتم دلم واسشون تنگ شده بود...بغض گلومو چنگ میزد دراکو من میرم بیرون هر وقت...اومدی خب...می بینمت از کافه خارج شدم و به دیوار تکیه زدم
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
عالی بود مثل همیشه بدجا تموم کردیییییییییییی اخه جای دیگه برا تموم کردن نیستتتتتتتتتتتت همینجا باید تموم بشهههههههه من چی بگمممممم
ممنوونم:)) هعیی معذرت😂😅💔
عالی اجی جون
تنکک آبجی