ᶬᶤᵈᵑᶤᶢᵸᶤᵗ⇑7

اول توضیح رو بخون بعد ادامه میدم...

بابام رفت... وقتی میخواستم بیام بالا دیدم تهیونگ داره از اون بالا ما رو نگاه میکنه... رسیدم بالا... _چیشد؟ +چیز خاصی نگفت... _مطمئنی؟ +تهیونگ اگه مهم بود بهت میگفتم... _اوک +تهیونگ تو هم جز.وی از مایی؟ _اگه بگم نه در.وغ گفتم... +خب پس... _میدونستی خانواده هامون دش.. همدیگه ان؟ +آره _خب چون من و تو باه.میم باید شری.ک شون کنیم... +اوهوم ولی چجوری؟ _ن.قشت چیه؟ +من؟اصلیم... _م.اف اصلی؟ +آره... ت چی؟ _روا..... +اووووه چه باحال... _موافقی ببر.یمشون پارک؟ +مثلا یهویی؟ _آره +خب اوکیه ولی ساعت چند؟ _پنج عصر همین امروز +اوکی میبینمت می.ریم...تا اون موقع هس.تی؟ _آره بعد زنگ میزنیم میگیم بیان ما هم زودتر میریم... +اگه بخ.وای الان وق.تشه ساعت چهار و نیمه... _اوکی آماده شیم بریم... بعد رفت تو اتا.قش... _بیا اینجا... +به قرآن زو.ده _نیییسست بیا +اووووف رفتم دم در ات.اق...

_بیا تو... دیدمش که هیچی ت. نش نبود... رفتم تو با چش.ای بسته... صدای بسته شدن درو شنیدم... _چشاتو باز کن... مج.بور شدم باز کنم چقدر خو. شگل بود... +تو خیلی بدج. نسی... _میدونم یه ل. باس دخترونه بهم داد... _بیا اینو بپ.وش +این...ما.ل کیه؟ _برا تو خریده بودمش... +عررررررررررر پریدم ب. غلش... چه ب. دن ژاذ.ذابی داشت _از ب. دنم خ. وشت اومد؟ +خیلللیییی _حالا من باید ببینم خ. وشم میاد یا نه... با نی. م ت. نه بودم اونم با شلو. ار... یکمی به په. لوم دس زد... +هوم خوبه... بعد یهو بل. ندم کرد... +واااااییی تهیونگگگک _ق. ربون. ت ب. رم من... بعد گذ. اشتم زمین... یه کت پوشید... تا میخواست دکم. ه هاشو بب. نده سریع دوباره ب. غلش کردم تو کتش غی. ب شدم... بعد منم پو. شیدم و زدیم بیرون...

رسیدیم پارک... که یهو خانو. ادهامون اومدن و هم رو دیدن... πبهههه سلام آقای کیم ∆سلام... یهو بدو بدو تهیونگ دویید جل. وشونو گرفت... _باید با هم ش. ریک شین...من و آ.ت با ه. میم... π∆اوکی میشیم... بعد تهیونگ اومد عقب... اونا دست دادن... یه لبخند زدن و همد. یگه رو ب. غل کردن... +هن؟ _چیشد؟ ∆ما قبلا ش. ریک بودیم ولی یه تایم نشد الان دوباره هستیم _هوووف خداراشکر... πمیتو. نین با ه. م باشین +_یسسسس

دیگ بسه😂