غروب های دلتنگیP3

پارت های رمان در روبیکا با آیدی:@meri_bug

از کلاس خارج شدیم و با نینو به سمت کافه تریا رفتیم.نینو روی میز چهار نفره نشست و آبمیوه اش رو باز کرد.سینی غذام رو رو میز گذاشتم و گفتم-چرا اینجا؟#پس کجا؟-چرا میز چهار نفره؟#من تو آلیا و دوستش.-آلیا دیگه کیه؟#(قل.ب رو با دستش نشون میده)#چیز راستی از کلو-اسمشو نیار#کات کردی؟-لیاقتمو نداشت#معمولا دخترا اینو میگن#لی.اقت نداشتن دخترو پسر نداره.#چرا ک.ات کردی-بعدا برات میگم.صدای کشیده شدن صندلی روی کاشی های فرسوده کافه توجهمون رو به خودش جلب کرد.

دوتا دختر یکی با موهای سورمه ای تیره و دیگری با موهای قهوه ای رنگ روی صندلی نشستن. (از زبان مرینت(تقریبا سه پارت از آدرین نوشتم)(یکم از قبل تر شروع میکنیم)) +بریم دیگه؟@اومدم،اومدم.+چقدر لفتش میدی،خوبه ی کتابی میخوای بزاری تو کیفت@جامدادیمم بود.اینو گفت و لبخند ضایع زد.با نگاه عاقل اندر سفیهی نگاش کردم.@راستی می‌دونستی آدرین آگرست دانش آموز مدرسمون شده؟-آگرست دیگه کیه؟@شوخی می‌کنی دیگه نه؟-من با تو شوخی دارم؟@عزیزم اون عصای سفیدت رو کنار بزار.یعنی تو بنرای سطح شهر رو نمیبینی؟+نگو که همون پسر کله زردست؟(نمی‌بینی اینجا میراکولر نشسته؟:///)@خودشه.

به سمت کافه ت.ریا محل قرار همیشگیمون با نینو رفتیم. خوراکی برای خودمو آلیا گرفتم و رفتم سمتش.به یه جایی زل زده بود.رد نگاهش رو دنبال کردم و رسیدم به نینو.یکم بیشتر دقت کردم دیدم یه کله زردی(باز این گفت:///) کنارش نشسته و دارن حرف میزنن@اون…آدرین آگرسته؟چرا پیش نینوست؟-مگه هر کله زردی آگرسته؟(وقتی از صفحه روزگار محوت کردم میفهمی کله زرد کیه)@خودشه.اینو گفت و با سرعت رفت سمت میزشون.دنبالش رفتم.صندلی رو از پشت میز کشیدم و نشستم.سینی مورد ع.لاقهمو روبه روم گذاشتم و سلامی کردم.

حالتون چطوره؟؟؟

لایک و کامنت فراموش نشه

فالو فراموش نشه کیوتم ✨