پارت 21 ناظر محترم باور کن چیزی ندارههه💔☺ لطفا منتشر کن رد نشه:))♡♡
من و دراکو چند صندلی اونطرف تر نشستیم و به لوکاس چشم دوختم لوکاس : لبخندی زدم و روبه روش نشستم سلام...خوبی؟ لیا : سلام.... چکار داشتی؟ لوکاس : به نظرت من چجور آدمیم؟ لیا : یه پسر مهربون... دیوونه...مغرور...خودخواه! لوکاس : بد جور خورد تو ذوقم من خودخواهم؟ لیا : اهوم....حالا این سوال واسه چی بود؟ لوکاس : دستشو گرفتم و تمام جرعتی که داشتم و جمع کردم و تو چشماش زل زدم لیا ،من...خیلی... وقته تو رو دوست دارم لیا : پوزخندی روی لبم نشست چی؟ تو؟ ولی من نه! دستمو از دستش کشیدم لوکاس : چرا؟ کسیو دوست داری؟ لیا : هرکی که هست تو نیستی لوکاس من باید برم از رو صندلی بلند شدم لوکاس : این حرف آخرت بود؟ لیا : نفس عمیقی کشیدم و لبخند تلخی زدم حرف اول و آخرم بود داداش! لوکاس : توی فکر...توی شوکه گم شده بودم متوجه اشکی که از گوشه چشمم غلتید و روی صورتم افتاد نشدم لبخند تلخی زدم....هی آروم باش پسر دیانیرا : دراکو؟ لوکاس حالش خوب به نظر نمیاد دراکو : از رو صندلی بلند شدم و رفتم سمتش لوکاس؟ داداش چی گفت؟ لوکاس : منو به اسم داداش صدا نکن..تنها خواهشیه که ازت دارم دیانیرا : چی گفت؟ لوکاس : درست حرفایی که انتظار داشتم چی با خودم فکر کردم که دوستم داره؟ اصلا اشتباه کردم اومدم اینجا اشتباه کردم حسمو بهش گفتم
کاش این قلب منو نمی کشوند اینجا اشک روی گونم و پاک کردم و از رو صندلی پا شدم دراکو : لوکاس.... لوکاس وایسا دیانیرا : به تنهایی نیاز داره مزاحمش نشو.....لوکاس : پامو روی گاز می فشردم اشک روی گونم می غلتید از ماشین پیاده شدم دریا! جایی که غرق آرامشه به موج های دریا نزدیک شدم چرا وقتی دریا رو می بینم یادت میوفتم؟ نه چشمات آبیه نه موهات موج داره آخه تو چکار کردی باهام دختر؟ چرا؟ موج دریا روی پاهام می رسید اهمیتی ندادم اگه قرار نیست دیگه ببینمت تو ام قرار نیست منو ببینی همینطور جلو می رفتم آب تا لبه گردنم رسیده بودم توی آب معلق بودم خودمو رها کردم دست موج ها.... دست دریا...دریایی که نمیدونم منو کجا می بره دلم واست تنگ میشه لیا! چشمام سیاهی رفت و همه چی از دیدم ناپدید شد......دراکو : لوکاس.... لوکاس چراااا...لوکاااس صدامو می شنوی؟ دیانیرا : تو شوکه بودم اشک روی گونم فرود میومد لوکاس...چرا این کارو کردی دراکو : دیگه تحمل نداشتم نزدیک آب شدم پامو توی آب گذاشتم دیانیرا : کجا میری؟ دراکو : انتظار داری وایسم و ببینم جلوی چشمم از این دنیا محو میشه؟
رفتم تو آب و شروع کردم به شنا کردن خوب بلد نبودم ولی باید تلاشمو کنم! بهش نزدیک بودم کشیدمش سمت خودم و حرکت کردم سمت ساحل لوکاس و روی زمین گذاشتم لوکاس؟ صدامو می شنوی؟ دیانیرا : لوکاس... دراکو باید بره بیمارستان دراکو : وایسا چند ضربه به شکمش زدم و آب توی دهنشو روی زمین انداخت چشمامو باز کرد و بهم خیره شد دراکو : چکار کردی تو پسر؟ میخوای خودتو به کشتن بدی؟ لوکاس : ن..ن..نه نمی...نمی خواستم اون کارو...کنم فقط...می خواستم به...دریا...نزدیک...باشم نتونستم...کاری کنم...تو فکر بودم دیانیرا : میخوای بریم بیمارستان؟ خوبی؟ لوکاس : خو...خوبم دراکو : دستشو گرفتم و روی شونم انداختم با کمک دیانیرا کمکش کردیم بلند شه سوار ماشین شدیم تو ماشین نشسته بود و سرشو به پنجره چسبونده بود یه کلمه حرف نمیزد دیانیرا : فکرم درگیر لوکاس بود...دلم واقعا واسش می سوخت....بعد از چند مین رسیدیم خونه لوکاس رو مبل نشست یه پتو بهش دادم معلوم بود چقدر سردشه فقط به یه گوشه زل زده بود به آتیش و تو فکر بود
لوکاس : فراموشش میکنم...دیگه نمیخوام حتی یه بار ببینمش دراکو : احمقه که از تو خوشش نمیاد لوکاس : بچه که بودیم...همیشه باید حرفاشو گوش می دادیم تو بازی ها با هم لج می کردیم ولی....بی خیال
ناظر عزیز و محترم لطفا لطفا منتشر کن رد نشه خواهش میکنم:) واسش زحمت کشیدم میدونی اگه منتشر کنی چقد خوشحالم میکنی پس لطفا منتشر کن ناظر مهربونم پلیز منتشر:))💚☺تنک لایک و کامنت فراموش نشه:))♡♡
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام،یهاتفاقیبرایایدلهایتیپاپ(کیپاپتستچی)افتاده
لطفاتوارتباطبهتستچیازتخواهشکنیدبرگردونهحالمونمثلوقتیههریپاترتمومشد
انیمهموردعلاقهتمومش
گروه/سولولیستکیپاپدیسبندشد
کتابموردعلاقهتمومشد
مایلبهپین؟؟؟وحمایت
یــو尤娜نــ جان تو ارتباط با تستچی بهش گفتم اگه میشه قسمت تیپاپ و برگردونید امیدوارم جواب بده:))
واییییی
قلبم درد گرفت🥺دختره ی دیوونه چرا یا لوکاس اینجوری کرد
گریم گرفت♡😭
خیلی خوب و غمگین بود
واقعا منم دختره دیوونس☺💔 گریه نکون بیب تنککک لیدی♡
الهییییی دلم برای لوکاس کباب شد😢
عالییی 💚💚
منمم خیلییی💔☺
مرسییی لیدی
عالی پارت بعد
ممنوون
دلم برای لوکاس خیییلییی سوختتتت:_(
منممم تنک
بیوتیفول🧸🤍...(:
تنککک