پارت 20 ناظر محترم باور کن چیزی ندارههه💔☺ لطفا منتشر کن رد نشه:))♡♡
دیانیرا : اصلا حال و حوصله هیچکس و نداشتم رفتم تو خونه دراکو : داداش خوبی؟ لوکاس : دیا چش شده؟ دراکو : چیزایی فهمیده که درکش واسش سخته داداش خوبی؟ یکم پوکر به نظر میای لوکاس : نه...خوبم دراکو : من تو رو می شناسم چی شده؟ لوکاس : من عا..شق شدم! دراکو : این که خوبه لوکاس : ولی...حس میکنم اون از من خوشش نمیاد دراکو : حالا این دختر خوش شانس کیه؟ لوکاس : دختر خالم دراکو : حستو بهش گفتی؟ لوکاس : نه..... دلم واسش تنگ شده ( حس لوکاس و دارم☺) دراکو : داداش نگران نباش من پشتتم هرکاری بخوای میکنم تا بهش برسی دیگه نبینم فاز غم بگیری لوکاس : با حرفاش آروم شدم این پسر همیشه حال منو خوب میکنه...ممنون داداش از کنارش رد شدم دیانیرا : رو مبل نشسته بودم نمیخواستم یه کلمه با هیچکس حرف بزنم بغض توی گلوم قفل شده بود باورم نمیشد قبلا همچین زندگی داشته باشن در خونه بسته شد دراکو اومد و کنارم نشست دراکو : دیا؟ نمیخوای یه کلمه حرف بزنی؟ دیا؟ جواب منم نمیدی؟ دیانیرا : هیچ کلمه ای از دهنم خارج نشد نگاهی بهش انداختم بهش نزدیک شدم خودمو انداختم تو بغ...لش دراکو : هیچی نگفت فقط خودشو تو بغ..لم جا کرد دستمو روی موهاش کشیدم
آروم باش چیزی نیست دیانیرا : هیچوقت تنهام نزار منو تو این دنیای بی رحم تنها نزار بدون تو نمیتونم زندگی کنم! دراکو : نترس...من جایی نمیرم آره این زندگی سخته ولی ما باید سخت تر باشیم تا وقتی بخوای کنارتم باشه؟ فقط گریه نکن ناراحت نباش دیانیرا : ازش جدا شدم لبخند محوی زدم و تو چشماش زل زدم لوکاس چی گفت؟ دراکو : لوکاس جون عا...شق شده دیانیرا : تک خنده ای کردم چی؟ حالا کی هست؟ دراکو : دختر خالش دیانیرا : هوم...اوکی دراکو؟ از هری خبر نداری؟ دراکو : چرا باید از پاتر خبر داشته باشم؟ دیانیرا : نمیدونم حالش خوب شده یا نه دراکو : چرا نگرانشی؟ دیانیرا : اون از وقتی رفتم هاگوارتز باهام دوست شد هیچکس سمتم نمیومد اون موقع حتی تو رو نمی شناختم دراکو : خوشحالم که حالا می شناسی دیانیرا : منم خوشحالم تو تنها کسی هستی که درکم میکنی...باعث میشی وقتی حالم بده لبخند روی لبم نقش ببنده تو مثل مرحم درد منی! دراکو : خودت خیلی خوبی....من آدمی رو مثل تو ندیدم که مهربون باشه..... باحال باشه...کنارم باشه تا آخرش قول بده بمونی باشه؟ دیانیرا : تا وقتی که تو باشی قول میدم باشم هیچوقت ترکم نکن منم نمیکنم.....
( 2 سال بعد ) دیانیرا اسمیت تو دو سال نتونستی پیداش کنی حالا چطور ازم فرصت میخوای؟ دیانیرا : پروفسور فقط....دو هفته...خواهش میکنم من از دو سال پیش میدونم کار کیه فقط دارم پیداش میکنم تا الان هرجا رو که فکر کنید گشتم ولی انگار آب شده رفته تو زمین اینبار مطمئنم پیداش میکنم دراکو : پروفسور فقط دو هفته.... دامبلدور : فقط دو هفته! باشه ولی اگه این بار پیداش نکنید میری آزکابان اسمیت! دیانیرا : قبوله....دراکو؟ بریم تو این دو سال تمام توجهم روی اون زنه الیزابت ویلسون! دراکو هم پا به پام هر کاری میکنم کمکم میکنه اما هنوز خبری ازش نیست لوکاس امروز قرار گذاشته به لیا دختر خالش حسش و بگه دراکو : لیدی؟ سوار شو بریم لندن دیانیرا : سوار ماشین شدم دستمو بردم سمت ضبط و یه آهنگ ملایم پلی کردم پس لوکاس تصمیمشو گرفته دراکو : بله....چند ساعت بدون حرف سپری شد رسیدیم لندن لوکاس به در خونه تکیه زده بود و آسمون و نگاه میکرد رفتم سمتش لوکاس؟ باز چرا اینجایی؟ لوکاس : داداش....من باید امروز بهش بگم؟ نمیشه خب... دیانیرا : تا دیر نشده بگو دیر بگی خیلی های دیگه هستن که ممکنه زود تر حرف دلشون و بهش بگن
لوکاس : آره...حرفت حق بود باشه الان چطوره؟ بریم کافی شاپ؟ دراکو : عالیه بریم بدو سوار شو شازده تو ماشین نشستیم لوکاس همش با انگشتاش بازی میکرد و گاهی با گوشی ور میرفت طولی نکشید رسیدیم کافی شاپ لیا کمی اونطرف تر نشسته بود و به منظره بیرون چشم دوخته بود....
ناظر عزیز و محترم لطفا لطفا منتشر کن رد نشه خواهش میکنم:) واسش زحمت کشیدم میدونی اگه منتشر کنی چقد خوشحالم میکنی پس لطفا منتشر کن ناظر مهربونم پلیز منتشر:))💚☺تنک لایک و کامنت فراموش نشه:))♡♡
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام،یهاتفاقیبرایایدلهایتیپاپ(کیپاپتستچی)افتاده لطفاتوارتباطبهتستچیازتخواهشکنیدبرگردونهحالمونمثلوقتیههریپاترتمومشد انیمهموردعلاقهتمومش گروه/سولولیستکیپاپدیسبندشد کتابموردعلاقهتمومشد مایلبهپین؟؟؟وحمایت
ب رمان منم سر بزنین شاید خوشتون بیاد:)))
ادمین پین؟ 🚶♀️
به شدت خفن بود
تنکککک 🌙 🌚🤍
ممنووونم بیب:))
محشره3>
مث شوما تنک:))
بسی زیبا
تنک
عالییییییی بود 💚🌱☺️
مرسییی لاوم