ناظر چیز بدی نداره
همچنان... با هر قدم چکمه های چرمی... شخص عقب تر میرفت... نمیتونست نگاهش رو از روی چکش ورداره...
-:(( آ... آلیس... خ... خواهر کوچلو توکه.... ن... نمیخوای... ))
حرفی نمیزد.
شخص همچنان که روی زمین افتاده بود به عقب خودش رو میکشوند.آلیس:(( ...تو مرتب گناه فجیعانه ای شدی که قابل بخشش نیست. و من تورو... به سزای اعمالت میرسونم. ))
و......
.
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
عالی بود.. ایول داری.. ادامه بده حتما :)
❤