درودی به زیبایی اسم اسکارلت^^🍊💕
'از زبون آیوی': خودکارم رو تو دستم گرفتم و هی درش رو باز میکردم و میبستم.زل زده بودم به صفحه لبتابم. صدای از تو مغزم گفت این تنها راه خلاص شدن از این زندگیه که داری! گفتم آره.. در لبتاب رو بستم، یه کاغذ آوردم و شروع کردم به نوشتن متن ثبت نام:' سلام! من آیوی وینچسترم! میتونین رزومه ام رو ببینین. فکر کنم باید تو مدرسه خیر باشم.' کاغذ و انداختم تو کیفم و از خونه رفتم بیرون. تو پیادهرو بودم که اریکا رو دیدم. دستش رو به علامت سلام تکون داد و به آرامی از کنارم رد شد. برام مهم نبود، سریع یه تاکسی گرفتم و با تاکسی، به پارک مورد علاقم رفتم.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
21 لایک
پارت بعدیو مینویسی یا با چماق بیام بالا سرت؟🤡🗿
هاییی
جیغغغ
استوریتو دیدممم
باورم نمیشه یکی رو پیدا کردم مثل خودم فن سریال پوست شیر و پردیس و... باشهه❤🥲
مایل به فرند؟
پارت بعد خجالت میکشه بیاد؟😐💔
ببخشید من موبایلم خونه مادربزرگم جا مونده بود یه شهر دیگه یهماه موبایلم دستم نبود
یا خدا چجوری دووم اوردی
به ســـــــــــــــختی ╮(╯_╰)╭
ادامه میدی الان؟
حتما، فردا مینویسمش
مگه قرار نبود پارت بعد چارشنبه بیاد؟
درسته،ولی خب هنوز دودلم نمیدونم این داستانو ادامه بدم یا نه،کاور داستان هم دستم خورد تمام عکسام حذف شد اونم حذف شد....
خب دوباره کاورو از روی تینا کپی کن و ادیتش کن
و بنظر من داستانو ادامه بده^^
_تستا
مرسی از همکاریت،اوکی!
خواهش^^
عالی
ممنون^^!
پرفکت ♡
متشکرم
عالی بید
تشکر^^
تست و الان دیدم قبلی رو خوندم فکر کنم آیوی بره شر؟ ای دونت نو🐈⬛
او چه جالب^^🐰🎢
😹🧋