پارت 11 ناظر محترم باور کن چیزی ندارههه☺💔لطفا منتشر کن رد نشه:))♡♡
خم شدم و برش داشتم یه دفترچه صورتی و طلایی بود بهش خیره شدم بهش میخورد مال یه بچه باشه رفتم تو اتاق و نشستم صفحه اول و باز کردم ( بهار شده گلای مورد علاقم تو حیاط رشد می کنن هوا یکم خنکه خیلی وقت میشه دراکو رو ندیدم دلم واسش تنگ شده اما بابا که میگه نباید اسمشو بیارم نباید حتی بهش فکر کنم) نوشته هاش عجیب و آشنا بود ولی نمیدونم کجا اینا رو دیدم ورق زدم صفحه بعد ( لارا دیگه رفته نیویورک مامان وقتی اسمشو می شنوه اخم میکنه واقعا نمیدونم چی شده الان 9 سالم شده و از نظر خودم یکم بزرگتر شدم ) لارا؟ چرا انقد این اسم واسم آشناس؟ دیگه واقعا گیج شده بودم زدم صفحه بعد ( کم کم دارم بهش نزدیک میشم حس خوبی بهش دارم اون یه مالفویه و من اسمیت!! اما حس میکنم دوسش دارم امروز رفتیم پارک و کلی باهم بازی کردیم ) ( امروز رفتم خونشون اما نمیخواستم کسی بفهمه پس یواشکی رفتم و پشت پنجره اتاقش وایستادم از پشت پنجره بهش نگاه میکردم مشغول نقاشی بود این پسر یکم مغروره ولی دوسش دارم) دراکو....مالفوی....اسمیت...لارا همه چی واسم آشناس چرا زندگی یه آدم باید انقد مثل من باشه؟ حتی فامیلیش!! نکنه....نکنه این آدم منم؟ ولی...یادم نمیاد این چیزا رو نوشته باشم بعدشم من تو بچگی دراکو رو دوست نداشتم من حتی بچگیم و یادم نمیاد! تنها چیزی که توی دستم اومد گوشیم بود شماره مامانم و گرفتم و گوشیو دم گوشم گذاشتم
بعد از چند تا بوق صداش تو گوشم پیچید ( الو مامان؟ من کیم؟ + چی؟ دیانیرا : مامان شما چیو از من مخفی میکنید؟ این دفتر خاطرات چیه؟ من چرا بچگیم و یادم نمیاد + دیانیرا من همه چیو توضیح میدم دیانیرا : چرا؟ چرا انقد دیر؟ چنگی به موهام زدم و رو مبل نشستم بفرما توضیح بده + 9 سالت بود خیلی خوشحال بودی که داریم میریم فرانسه تو راه...تو راه با یه ماشین تصادف...کردیم من دستم آسیب دید پدرتم پاش ولی تو...تو حالت خیلی بد بود چون بچه بودی تا سه ماه تو کما بودی! وقتی بیدار شدی حافظتو....از دست دادی دیانیرا : چرا اینا رو خودم نمیدونم؟ + پدرت از جادو چیزای زیادی میدونست و ورد فراموشی رو بهت زد کاری کرد تنها چیزی تو ذهنت بمونه این باشه که من و اون پدر و مادرتیم و اسم تو دیانیراس همه چیز و از ذهنت پاک کرد! دیانیرا : چشمامو با درد روی هم گذاشتم و نفس عمیقی کشیدم گوشیو قطع کردم و رو مبل پرت کردم نگاهی به دفترچه انداختم تو دستم گرفتمش و پرتش کردم تو شومینه بین آتیش های داغ می سوخت و به سوختن دفترچه خیره شدم اشکی از روی گونم سر خورد اگه قرار بوده همه چیو فراموش کنم خاطراتم باید فراموش بشه باید نابود بشه! به مبل تکیه دادم صدای باز شدن در خونه اومد دراکو : دیا؟ کجایی؟
اینجام دراکو : دیا؟ گریه کردی؟ دیانیرا : هوم...شاید دراکو اومد و کنارم نشست نمیخواستم تو چشماش خیره شم سرمو انداختم پایین دراکو : دیانیرا چی شده؟ تو الکی گریه نمیکنی چی شده؟ یه چیزی بگو چرا گریه کردی دستمو روی شونه هاش گذاشتم و سرشو گرفتم بالا دیانیرا چی شده؟ چرا اینجوری میکنی دیانیرا : چه حالی داره بفهمی تمام زندگیت و با دروغ زندگی کردی؟ چه حالی داره هیچ چیزی و ندونی چه حالی داره مجبور باشی همه چیزو فراموش کنی چی میشه وقتی بفهمی کسی رو دوست داشته باشی و الان فقط یه دوست...یه دشمن.... یه رقیب باشه؟ دراکو : هیچی از حرفات نمی فهمم توضیح بده چی شده؟ دیانیرا : خاطرات چیز مزخرفیه فقط برای یادآوری گذشتس! فقط قلبتو به درد میاره وقتی...وقتی بچه بودم حافظمو از دست دادم همه چیو از دست دادم میفهمی؟ دراکو : نه...نه امکان نداره دیانیرا : حتی تو ام بهم دروغ گفتی دراکو : من؟ دیانیرا : وقتی بچه بودیم همدیگه رو می شناختیم با هم بازی میکردیم ولی تو چیزی بهم نگفتی دراکو : فکر کردی من چیزی یادم بوده؟ هیچ میدونی به خاطرت چکار کردم؟ دیانیرا : چی؟ دراکو : نمیخواستم بگم...نمیخواستم...ولی وقتی بچه بودیم یکی...یکی میخواست تو رو با تیر بزنه ولی دیانیرا : خودت به جای من تیر خوردی؟ چرا همش سعی داری جون منو نجات بدی چرا همش سعی داری خودتو سپر من کنی؟
دراکو : نمیدونم...ولی..من بابت اون کاری که کردم متاسف نیستم...ناراحت نیستم من خوشحالم که تو الان کنارمی خوشحالم که اینجا نشستی دیانیرا : صدا ها توی سرم می پیچید چشمام سیاهی رفت...سیاهی مطلق!!
ناظر عزیز و محترم لطفا لطفا منتشر کن رد نشه خواهش میکنم:) واسش کلی زحمت کشیدم خیلی خوشحالم میکنی اگه منتشر کنی:) پس منتشر کن ناظر مهربونم پلیز💚☺تنک لایک و کامنت فراموش نشه:))♡♡
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دوستان کسی توی این جمع ناظره؟اگه هستین میشه تست منو منتشر کنین دو روزه توی برسیه،اسمشsecret feel5
__________
ادمین مایل ب پین؟
اگه نخواستی پاک کن♡
بک میدم
معرکه بود
مرسییی لطف داری لیدی♡
بزاررررررررر
امروز نمد میزارم یا نه:)) چون خونه نیستم شایدم گذاشتم ببینم چی میشه♡تنک
پارت بعد سریععععععع..بدوووو منتظرمممم
شاید فردا شایدم پس فردا نمد:))
تنکک
بی صبرانه منتظر پارت بعدیییییی
خیلیییی خوب بود
شاید فردا ولی ممکنم هست نزارم نمد:))
ممنووون عزییزم:)♡