your imagination 10

پارت 10 ناظر محترم باور کن چیزی ندارهه💔☺رد نکن لطفا منتشر کن:))♡♡

دیانیرا؟ پاشو باید بریم مدرسه دیا؟ بیدار شو دیگه دیانیرا : چه زود صبح شد دراکو : زود؟ دیانیرا : خب شازده تا صبح خوابم نبرد فکرم درگیر اون زن بود ول کن من میدم حاضر شم رفتم تو اتاقم و یه بلوز سفید و دامن مشکی کوتاه پوشیدم کراوات قرمزم و دور گردنم انداختم بلد نبودم ببندمش همیشه تو هاگوارتز یکی از بچه ها واسم کراوات و می بست دراکو : آماده نشدی؟ دیانیرا : داداش این کراوات لعنتی بسته نمیشه دراکو : در و باز کردم و رفتم داخل خندم گرفته بود جدی بلد نیستی؟ دیانیرا : نه دراکو : پس تو هاگوارتز چکار میکردی؟ دیانیرا : اونجا هرماینی یا جینی واسم می بست دراکو : خب یاد بگیر بهش نزدیک شدم و تو چشماش زل زدم ولی سریع نگاهمو ازش گرفتم دیانیرا : نفس هاش به صورتم میخورد عرق سردی روی پیشونیم نشسته بود قلبم تند تند می تپید دراکو : خب....آمم تموم شد بریم؟ دیانیرا : ممنون ....اهوم بریم قبل از اینکه خودش بره بیرون از اتاق رفتم بیرون کیفم و برداشتم و روی شونم انداختم و همراه دراکو راه افتادم هوا خنک بود هوای موردعلاقم باد ملایمی می وزید نگاهمو به اطراف دوخته بودم دراکو : بفرما بانو دیانیرا : اول تو برو دراکو : نه خانوما مقدم ترن بفرما لیدی دیانیرا : از لحنش خندم گرفت لبخندی زدم و رفتم داخل حیاط خلوت بود هیچکس نبود مثل اینکه همه سر کلاسن شازده؟ دیر رسیدیم دراکو : بله به لطف شما دیانیرا : ساکت در و باز کردم معلم هنوز نیومده بود

من به خاطر تو هرکاری میکنم دراکو : کار ریدله نه؟ دیانیرا : لوکاس باهاش در نیوفت ببین خودتو به چه روزی انداختی! لوکاس : دیا...من خوبم مثل اینکه زورم ازش خیلی کمتره متیو : کاش این همه که نگران لوکاس شد نگران منم میشد!! + متیو؟ حالت خوبه؟ متیو : دهنتو ببند از رو صندلی بلند شدم و از کلاس رفتم بیرون دیانیرا : متیو از کلاس رفت بیرون اخمی بین ابروهام نشست دنبالش راه افتادم ریدل؟ وایسا با تو ام رفتم جلوش وایستادم باورم نمیشد اشک تو چشماش حلقه زده بود به چه حقی لوکاس و زدی؟ متیو : به تو چه؟ ها؟ نگرانشی؟ چرا دوستته؟ به خاطرت چکار کرده؟ عاقبت با من درگیر شدنه میخواست انقد هوای اون پسرخاله دیوونم و نداشته باشه دیانیرا : حق نداری بهش بگی دیوونه! متیو : چرا؟ دوسش داری؟ دیانیرا : بسه...بسه دیگه اینو نگو اون فقط دوست منه باعث نشو به چشم دیگه بهش نگاه کنم نمیدونم هدفت از این کارا چیه ولی...ولی بس کن ریدل! متیو : منو ریدل صدا نکن من متیو ام اوکی؟ دیانیرا : هر کی میخوای باش فقط جلو چشمم نباش متیو : همینو میخوای؟ اوکی....اوکی میرم امیدوارم دیگه نبینمت دیانیرا : از کنارم رد شد....متیو؟ چرا یهو رفتارت عوض شد؟ متیو : چون دوست دارم....آره دیوونه ولی دیگه نمیخوام ببینمت!!

تو شوکه فرو رفته بودم قلبم نمیزد باورم نمیشه...باورم نمیشه! هرگز فکرشم نمیکردم متیو! برگشتم سرکلاس دراکو : کجا رفتی؟ دیانیرا : چی؟ هیچ جا دراکو : خوبی؟ رنگت پریده چیزی شده؟ دیانیرا : نه..خوبم /آره میخوام از این مدرسه برم از مدرسه زدم بیرون و راه افتادم سمت خونه........متیو؟ چرا اومدی خونه؟ متیو : نمیخوام تو اون مدرسه بمونم تام : حق نداری از اونجا بری تو همون مدرسه میمونی متیو : نمیتونم....پدر تام : من لرد سیاهم حق نداری از دستورم سر پیچی کنی متیو : من به اون مدرسه برنمیگرد....بقیه حرفم توی دهنم قفل شد ضربه سنگینی روی صورتم نشست چشمامو با درد روی هم گذاشتم بغض توی گلوم شکست من نمیتونم پیش کسی بمونم که دوسش دارم! تام : منظورت چیه؟ متیو : من....یه نفر و دوست دارم ولی اون نه....تام : تو میری به اون مدرسه متیو : نه...هیچکس دوسم نداره همش کنار مالفویه! با من به چشم کسی که ازش متنفره نگاه میکنه تنها کار اشتباه من اینه که عا...شق شدم!/ دیانیرا؟ یه چیزی بگو دیانیرا : لوکاس خوبه؟ لوکاس : آبجی دیا من خوبم دراکو : متیو کجاس؟ دیانیرا : رفت.... دراکو؟ باورت میشه دوسم داشت؟ دراکو : چی؟ متیو؟ دیانیرا : رفت جایی که دیگه منو نبینه

دراکو؟ حوصله کلاس و ندارم میرم خونه کیفم و روی شونم انداختم و از کلاس رفتم بیرون راه افتادم سمت خونه ماشین ها با سرعت باد رد میشدن رسیدم خونه خودمو رو مبل انداختم نگاهم به پنجره افتاد یه دفترچه افتاده بود کنار پنجره!!

ناظر عزیز و محترم لطفا لطفا منتشر کن رد نشه خواهش میکنم:) واسش خیلی زحمت کشیدم خیلی خوشحالم میکنی اگه منتشر کنی پس منتشر کن ناظر مهربونم:))💚☺پلیز تنک:) لایک و کامنت فراموش نشه♡♡