سلام بچه ها تاظر تذوخدا منتشر کن دستم به خدا شکست
نامجون نگاهی به تهیونگ که هنوز پشت میزش نشسته بود و داشت بی هدف کتابش رو ورق می زد، انداخت.
"کیم تهیونگ... نمی خوای بیای اینجا؟"
تهیونگ آروم سرش رو بالا آورد و نگاهی به نامجون انداخت. حالا چشم های ولیعهد و سوکجین هم روش بود و نمی تونست جواب منفی بده.
"من؟ خب... در مورد چی حرف می زدید؟"
و کتابش رو بست و به سمتشون رفت. سوکجین نگاه شادی به تهیونگ انداخت و رو به ولیعهد گفت:
"تهیونگ توی مدرسه موقعیت خاصی نداره و گاهی هم دیدم که بقیه ی دانش آموز ها باهاش درگیر می شن اما تقصیر از تهیونگ نیست. در کل پسر خیلی خوبیه. دوست دارم باهاش آشنا بشید."
ولیعهد لبخند عمیقی زد و نگاهش رو به تهیونگ دوخت.
"اوه، که اینطور! و البته کیم تهیونگ یک خصوصیت دیگه هم داره که فکر می کنم به شدت شبیه به تو و نامجونه. اون حرف هایی می زنه که برای درکش نیاز به ساعت ها تفکر داری!"
با این حرف سوکجین آروم خندید.
"جالبه! ظاهراً وقت برای بحث زیاد داریم عالیجناب، با اجازتون من باید از حضورتون برای چند لحظه مرخص بشم."
ولیعهد با سر تأیید کرد و سوکجین و نامجون از اون اتاق بیرون رفتن.
تهیونگ دوباره سمت میزش برگشت و مشغول ورق زدن کتابش شد.
ولیعهد دستش رو زیر چونه اش گذاشت و نگاه کنجکاوش رو به حرکات تهیونگ دوخت.
"کیم تهیونگ... نمی خوای توضیح بدی که منظورت از اون حرف چی بود؟"
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
عالییییییییییییییییییی
پارت بعد پلیززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززز
واییی خیلی خفنه بیشعورررررر 🤣🤣🤣😍😍😍😍😍
ببین اگه ادامش ندی میکشمتتتتتتتتتت
🌚تا 5oo تایی بک میدم 🧚🏻♀️
🧚🏻♀️به تست کیپاپ یعنی چی؟؟سر بزن♥️
مایل به پین؟؟