
سلام دوستان حالتون چطوره 😘😘میدونم داستان قبلی خیلی کم بود 🙁🙁اما این داستان خیلی بیشتر هست🙂🙃🙂
که یکدفعه یک مثلث روی دریا یک مثلث رو آسمون و یک مثلث روبه روی خودشون ایجاد شد اون ها بیل ، و دو تا برادرش سیل و خیل بودند (سیل رنگش کرمی هست و سایفر قدرت هستش خیل رنگش سفید هست و سایفر ترس هستش )استن لی و استن فورد با تعجب فریاد زدند:( چی بیل سیل و خیل غیر ممکن هستش شما زندانی بودید .) (نویسنده:آروم باشید به قول دیپر اینا چیزی نیستند.) که استن لی گفت دیپر دیگه کی هست آها قند عسلی رو میگی وایسا مگه اونم با این مثلث های وحشتناک رو به رو شده نویسنده :نه بابا
استن لی :پس چی میگه نویسنده:(هیچی آقا جان ول کن دیگه )خب بریم؟ سراغ ادامه ی داستان که بیل گفت خب استن جونم دلم برای اون هوش عجیب غریبت تنگ شده بود اما کاش میشد مثل قبل میتونستیم با هم معامله کنیم و بعد هی میخندید که استن فورد انگشت اشاره ی خودش رو به سمت بیل و برادراش گرفت و فریاد زد شما همه دیوونه هستید که خیل اومد وسط و گفت دیوونه ما نیستیم که نقشه های فوق العاده میکشیم (نویسنده:خب بزار حرفت رو ادامه بدم که نقشه های فوق العاده میکشیم و همیشه شکست میخوریم)خیل:(ساکت شی بهتره) و بعد بیل ،سیل،خیل با هم قدرت هاشون رو ترکیب کردند و سیل گفت حالا به بعدی میرید که هرلحظه پر از جنگ و نابودی هست و همونجا نابود میشید که استن فورد گفت زهی خیال باطل و یک اسلحه برداشت و گفت حالا ببینیم کار کی تمومه و بعد با هم شلیک کردند که یک اتفاقی برای.....
اسلحه ی استن فورد اوفتاد و پیشرفته تر شد استن لی و استن فورد که متوجه این موضوع شدند با هم داد زدند حالا کار شما تمومه و بیل گفت لعنت بر خودم که با خودم زدم آتش خودم (نویسنده:فکر نمیکنی یک جمله رو عوض کردی) بیل:نه خیر(نویسنده:پس فکر کنم تو حفظ کردن جملات مشکل داری)بیل:حالا که چی (ن.س:باشه ) و استن فورد که هیچی از دستگاه سر در نمی آورد یک دکمه رو همینجوری زد و به جای بیل همشون از ...
خونه ی میبل و دیپر سر در آوردند که دیپر با دیدن عمو استن و فورد و بیل و سیل و خیل تعجب کرد و میبل هم اومد داخل کلا فیوزش پرید و تا دیپر اومد چیزی بگه است لی دستش رو به سمت بیل کرد و گفت الان این مثلث رو میکنم مربع و یک دکمه از اون اسلحه زد و همه از معما کده ی شک سر در آوردند و سوز و وندی رو دیدند و دقیقا وندی دقیقا همون موقع که خیل رو دید با تبر به سمتش حمله ور شد و خیل که خیلی دوست نداشت تو اون لحظه مبارزه کنه یک کاری کرد که وندی نتونه حرکت کنه تا سیل و بیل اونجا رو نابود کنند و سوز هم نشسته بود چیپس میل میکرد جوری که مثلا تو سینما نشسته و...
استن لی هم داشت به پول هاش میرسید و در حالت رصد وسایل بود و استن فورد هم رفت به مخفیگاهش تا ببینه چی کار میتونه بکنه و یاد برگه هایی که در رابطه با زمان و بعد و مکان نوشته بود افتاد و همه جا رو گشت تا اونها رو پیدا کنه و موفق هم شد و نشست تا اونهارو بخونه
خب بریم سراغ دیپر و میبل وقتی خیل سعی کرد بعضی از چیزارو نزاره حرکت کنن سیل بزرگ شد به حالت هرم در اومد (دوستان ببیند سیل از معما کده ی شک اومد بیرون و خیلی هم بزرگ شد)و بعد دور خودش چرخید تا گرد باد درست کنه که استن فورد توی اون هوای طوفانی اومد بیرون و گفت حالا کارت تمومه...
و گفت الان شما ها رو به بعدی میفرستم که انتظارش هم نداشته باشید اما احتمالا هنوز کار با اون رو بلد نبود و اشتباهی هرکی رو به یک بعد دیگه فرستاد خب دوستان حالا اینجا جایی هست که ما وارد ۹ بعد دیگه به جز آبشار جاذبه میشویم و حالا بریم سراغ میراکلس و در همین حال ساعت مرینت به زنگ در اومد و .....
مرینت از خواب بیدار شد و دید ساعت ۱۰ صبح هست و تا اینو دید گفت وای نه مدرسم و آدرین هم دقیقا همین ساعت بیدار شد و اون هم گفت وای نه مدرسه دیر شد و سریع از تخت پرید بیرون و با محافظ هاش رفت مدرسه و مرینت هم رفت و صبحانه هم نخورد و آدرین میخواست با کاگامی بره مدرسه اما نشد و وقتی به مدرسه رسید دید همه اونجا دور مدرسه جمع شدند و وقتی رفت نزدیک دید هم با چشم های قرمز و ترسناک به سمتش میان که فهمید دوباره طبق معمول ارباب شرارت یکی رو شرور کرده و مرینت هم دقیقا همون لحظه آدرین رو دید با یک جمع شرور شده
و آدرین هم که دید مرینت شرور نشده سریع دستش رو گرفت و با هم رفتن یکجا وایسادن تا دست ابر شرور ها بهشون واسه و مرینت هم که آدرین رو دید و تو اون لحظه یک لحظه کلا لکنت گرفت به آدرین گفت سجام آجرین و ....
خب دوستان این پارت تموم شد امید وارم خودشون اومده باشه❤❤❤
دوستان و متاسف هستم که پارت قبلم کم بود اما در عوض این دفعه بیشتر کردم 🙂🙂🙃🙂🙃🙂
در ضمن کامنت فراموش نشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دوستان من یک موضوعی رو بگم من یک چند روزه امتحان دارم برای همین تا الان نتونستم پارت بعد رو بزارم اما مطمئن باشید سریع تر پارت بعد رو میزارم
خیلی ممنون
جالب بود
جالب بود
خیلی ممنون
خیلی قشنگ بود به داستان من هم سر بزن
بله حتما