
با کارول و دوتا میبلا و دیپر و سوز رفتیم به چادر گیدن. نمایشش خیلی چیز خاصی برای گفتن نداشت جز اینکه انگار از میبل🌠(یادم نمیاد تو پارتای قبلی چی میزاشتم بگم این میبل آبشار جاذبس پس کلا هروقت یه ستاره ای چیزی جلوی اسم میبل دیدین بدونین واسه آبشار جاذبست)خوشش اومده بود. هرچند برای من مهم نیس، من مشکلات خودمو دارم که باید باهاشون سر و کله بزنم. داشتیم از چادر میرفتیم بیرون که یهو یکی صدامون زد:هی یه دقیقه وایسید! برگشتیم و دیدیم یه دخترس که لباس طوسی موشیده و یه ستاره سیاه رو لباسشه...اوا وایسا ببینم این همون یاروییه که تو خوابم بود :| احساس میکنم واقعا دیقه دارم صاحب یه گودرت ماورایی چیزی میشم🗿 _بابت رفتار برادرم متاسفم، انگاری خیلی بهت چسبیده بود(خطاب به میبل🌠)
میبل🌠:نه مشکلی نیست! میبل:اسمت چیه حالا؟ _اسمم آرهاست و شما؟ دوتا میبل:من میبلم! دیپر:منم دیپرم از آشناییت خوشبختم. کارول:منم کارولم! خب اگر نمیدونید من کلا ساکت موندم نه بخاطر اینکه حس خوبی نداشتم یا چیز دیگه ای نه درواقع به خاطر اینکه داشتم فکر میکردم که پول دارم تو راه خونه شوکول بگیرم یا نه و اگر ندارم از کی باید کش برم...داشتم به این چیزا فکر میکردم که یهو صدای آرها از هپروت دراوردم. آرها:و تو؟ منم هول شدم و یهویی هرچی اومد تو ذهنمو گفتم:کی من؟!من زندم؟! همه ترکیدن از خنده. کارول:چته تو؟🥲😂من:ها چی هیچی تو فکر بودم🗿🥲💔 آرها:😂مهم نیست به هرحال از آشنایی همتون خوشوقتم. من:همچنین.... کراول:چرا اینجوری شدی؟ من:چجوری؟ کارول:بی حوصله ای من:بیا یه دیقه... کارولو کشوندم یه سمت دیگه. من:یه چیزی درست نیست...من تو خواب تورو هم دیده بودم و درست همونطوری که توی خواب دیدمت تو واقعیتم دیدمت، آرها هم همینطور!
کارول:خب این چیز بدیه؟ من:نه خب...یعنی ببین مشکل من با این خوابا نیست، مشکلم اینه که این خوابا از وقتی اومدم به آبشار جاذبه شروع شدن...میترسم به بیل ربط داشته باشه... کارول:موففف بیخیال باو!سر یه اوجول شرط میبندم که ربطی به اون ندار- _مطمئنی؟ کارول بدبخت ۶ متر پرید هوا:یا حسینننننن!!! من:خببببب؟؟؟*گرفتن دست به سمت کارول به نشانه اینکه اوجولو رد کنه بیاد* کارول:اوف -_-*دادن اوجول* من:خیله خب حالا بیخیال اینا...میگم مگ من به تو نگفتم برو تو خواب دیپر چرا اومدی باز؟ :/ بیل:آره خب ولی.... کارول:وایسااااا ببینممممم ینی ما الان خوابیم این وسطططط؟! بیل:آره یه جورایی کارول:چی میخوای حالا؟
بیل:فک کنم فعلا فقط میخواستم اعلام کنم زندم :"))))) من:خو برو پس فعلا :| بعدش بیل غیب شد و ما پاشدیم دیدیم همه دورمون جم شدن. میبل:آی بابا هنوز زنده ای که! کارول:محبت خواهرانس دیه چی بگم... من:چی شد یهو؟ دیپر:کارولو برداشتی آوردی اینور دو دیقه بعدش جفتتون بیهوش شدید :| آرها:چتون شد یهو؟ من:مهم نی...
برگشتیم معما کده ی شک و حدود دو ساعت بعدش یکی در خونرو زد. میبل🌠:من باز میکنم! میبل درو باز کرد و فهمیدیم گیدن بوده و رفتن سرقرار و این چیزا، ولی خب به هرحال من واسم مهم نی نمیخوام تو کار این دوقلو ها دخالت کنم، همینجوریش اینجا یه مزاحم هستم. به کارول زنگ زدم که بریم یکم بگردیم. من:هی کارول میای یکم بریم با خواهرت بگردیم؟ کارول:میبل سرش شلوغه داره با بابام دعوا میکنه و آرها میتونه بیاد. من:آرها؟ کارول:آره الان خونمونه بچه باحالیم هس واقعا. من:چن سالشه حالا؟ آرها از اونور تلفن درحال داد زدن:۱۶! من:عجبز...
با اصرارای کارول رفتیم یکم با آرها تو جنگل گشتیم. آرها واقعا بچه باحالی بود. راجع به بیل بهش گفتیم و دفترچه خاطراتو بهش نشون دادیم و اونم حرفمونو باور کرد، اون گفت که خیلی چیزای عجیب دیگم اینجا دیده پس براش تعجبی نداره. من:مثلا چه چیزایی؟ آرها:کتوله ها تکشاخا زامبیا و خیلی چیزای دیگه، تازه اینکه چیزی نیست، برادرمم یه کتاب داره درست مثل کتاب تو!فقط به جای اینکه روش نوشته باشه ۳ نوشته ۲، به نظر میرسه یه سری خاطرات دیگه ای توشه ولی خب این بیلی که راجع بهش حرف میزنی تو کتاب داداشمم هست. من:میتونی بعدا کتابرو بیاریش پیشمون؟ آرها:دوست دارم ولی داداشم چسبوندتش به خودش ولش نمیکنه...هرچند اگر نصفه شب قرار بزاریم میتونم بیارمش، با اینکه استاد جاسوسی و اینام ولی داداشم همونطور که گفتم کتابرو از خودش جدا نمیکنه پس اگر شب بخوام بیارمش خیلی بهتره. کارول:پس...قرارمون امشب ساعت ۱ باشه چطوره؟ من:خوبه ره هرحال من دلم نمیخواد بخوابم دوباره با بیل یا یکی دیگه از اون خوابای چرت سر و کله بزنم بعدش یهو بپرم از خواب دیگم خوابم نبره -_- آرها:منم پایم. کارول:ایول پس امشب ساعت ۱ میبینمتون! من:میبلم میاری؟ کارول:شاید.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چه خوب با بیل رفیق شدی.__.🤝🤝
بین دوست و ندوستیم دیه🗿ینی اینگونه رفتار موکولیم ولی از هم ب.د.مون میاد🗿
خعلیی هم عالی و پرتقالی
نمیخواد غیرتی شی رفیق و دشمنن🤝🤝
بخدا دشمنیم کاترین
تازه توی داستانم قراره شیپ تو و بیلم بیارم پس نگران نباش
به علاوه من فقط رو دو نفر کر.اشم یکی سواپ یکیم ویل
اوکی زیبا بود
ولی ابنکه آرها خواهر گیدنه...
*کرک و پشم ریزی
جعر
ببین خب درسته آرها خواهر گیدنه ولی اصن شبیه گیدن نی
بلی بلی صحبح
Wait what?
آرها خواهر گیدنه؟
تیاسحطاسجس
*وی رد داد
چیکا کنم خو این یه ای یو دیگس
بل بل صحیح
نقطه
نقطه تر
نقطه سر خط
جعر
زیبا
تشکور
ادمای عادی:خوش بختم
کلر: هاجمیماشته؛-؛
دوبش دوبش دوبش دابش
یس یس یس یس💃💃🏼💃🏼💃🏼💃🏼 *فاز نا معلوم*
باح باح