دختر تنها پارت 1
از وقتی که بابام شرط بندیمیکرد طلب کارای زیادی داشتیم اون هیچوقت تو اون چیز های مسخره نمیبرد و فقیر شده بودیم بابام بیکار بود و ورشکست شده بود برای همین از ماه دی دیگه مدرسه هم نذاشتن برم چون پول نداشتن و مدرسه منو اخراج کرد واقعا خسته شده بودم مامانم هم کارشو از دست داده بود 29 دی بود و مامانم گفت باید از فردا دنبال کار برم من خیلی گشتم و بالاخره 2 دی کار پیدا کردم و در امد خوبی داشت ولی برای خرج های طلب کارا کافی نبود( بچه ها واحد پول کره رو یادم نمیاد فقط چون یادم میاد اما مهم نیس شما فک کنید وونه)هر ماه کار 3000 وون بود اما طلب طلب کارا 30000 وون بود و من باید کلی کار میکردم و شبانه روزی بود کارم کارم خدمتکاری خونه ی یه ثروتمند کره ای بود که شرکت معروفی داشت و حساس بود و رفتار بدی داشت اما مجبور بودم چون بزور کار پیدا کرده بودم و بقیه حقوق ها واقعا کم بود و خدمتکاری اون خونه 24 ساعته بود بهم ادرس دادن تا برم وقتی با کفشای کهنه ام وارد شدم اون مرد که اسم طولانی داشت و من باید بهش میگفتم ار★باب یا قربان با بد اخلاقی سرم داد زد سوجین بدبخت با کفشای کهنه و چرت فرش منو خراب نکن از چرمه گرونه تو خیلی فقیری تاحالا این چیزا رو ندیدی بیا بزار رو پلاستیک زباله تو دلم فکر کردم کاش میشد با اولین حقوقم یه کفش هم بخرم ولی باید جمع میکردم تا پول طلب کارا رو بدم تو فکر بودم که قربان داد زد۰۰۰
خوندم اش آجی ♡
آفرین 👍😃
😄
😅😅
🌹🥲🍫
میسهبهتست'مسربزنی؟:]
لایکشد'
حتما ممنون که لایک کردی