اگه میشه برای اینم اسم پیشنهاد بدید همیشه تو انتخاب اسم مشکل داشتم ژانر عاشقانه هم داره قاطیش
شینوبو به سمت صدای گریه های یک بچه رفت... تمام شهر رو هوای سنگینی گرفته بود،داخل پس کوچه های تنگ و باریک که از وسطشون جو های آب رد می شد پر از نشونه های خشونت بود،شینوبو به یک کوچه ی بن بست رسید که داخلش یک بچه که موهای تقریبا بلند به رنگ قهوه ای داشت و چشماشم قهوه ای بودن،یه تیشرت نارنجی با کادر های زرد رنگ داشت که توشون انگیلیسی به چیزایی نوشته شده بود و شلوار لی دید،اون داشت گریه می کرد،شینوبو جلو تر رفت و با دیدن داداش کوچولوی اون بچه که مرده جیغ کشید و جیغ کشیدنش رو کسی شنید و اومد سر اون کوچه ایستاد،یوسوکه(اون بچه) و شینوبو که کوچیک بودن برای دفاع از خودشون با دیدن زنی که دستاش تا آرنج توی خون بود و خنجر بدست بهشون خیره شده بود حسابی ترسیدن...بعد از مدتی از شدت ترس سر گیجه داشتن بیهوش شدن،جون(زنی که دستاش تا آرنج توی خون بود) اون دوتارو بغل کرد و به پناهگاهش برد.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
عالی پارت بعد؟ ❤
گروگان
داداشت راست گفته واقعا عالیه
باحاله