خوب یادمه زمانی که به دهکده همه کردم(این صحنه کروماتوگرافی رو همه حفظین) اوبیتو گذشته:این دنیا دیگه برام چه ارزشی داره. همون لحظه یه کودک اوچیها دیدم.داشت گریه میکرد. منو یاد این انداخت اون جا والدینش گفتم :مارو بکش ولی به اون اسیبی نزن. اونارو کشتم. میخواستم بچه رو هم بکشم که یکهو یکی جلومو گرف. این بود. نمیدونستم بکشمش وقتی بهش دست زدم انگار صورت رینو لمس کردم. زدتسوی سیاه
چی شده اوبیتو؟ این بچه رو ببر مخفیگاه. ولی. ولی بی ولی
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
اوکی درود من تازه فعالیت هامو شروع کردم پلیز پروفایلمو ببینید