
شخصی نشه صلوات
روزی روزگاری قاسم وکاظم تو خونه بودن وحوصلشون سر رفته بود که ناگهان یه فکری به سر قاسم رسید.اون به کاظم گفت :بیا مزاحم تلفنی بشیم کاظم هم قبول کرد.اونا تصمیم گرفتن یه شماره رندم روبگیرن ومسخره بازی دربیارن واولین شماره رندم روهم قاسم زد.دراون طرف،ممدکه توخواب عمیق بود ناگهان با صدای تلفن بیدار شد.ممد:بله بفرمایید.قاسم:عه ممد تویی.ممد:معلومه که منم مثلا به من زنگ زدی چی شده حالا؟قاسم:عه من میگم چرا شمارت آشناست.ممد:معلومه که آشناست منظورت چیه؟قاسم:هیچی فقط میخواستیم مزاحم تلفنی بشیم به طوررندوم یه شماره گرفتیم بعد به طوراتفاقی شماره تودراومد.ممد:منوبیدارکردین به خاطر یه چیزمسخره،دیگه مزاحمم نشین خداحافظ.دراون لحظه دوباره گوشی ممد زنگ خورد:_قاسم بهت چی گفتم؟+من قاسم نیستم کاظمم😂ممدهمون موقع علاوه براینکه گوشیشو قطع کرد گذاشتش روحالت هواپیما
کاظم:حالا به کی زنگ بزنیم؟ممد:نمیدونم بزار یه شماره رندم دیگه بزنم.تلفن برداشته شد:پیتزا فروشی فری کثیف بفرمایید-ببخشید پیتزا دارید+بله-خوش به حالتون مانداریم😂وقاسم وکاظم داشتن ازخنده میمردن.کاظم:نوبت منه.همان موقع درایستگاه آتش نشانی:خوب ماباید برای آتیش سوزی آماده بشیم،صبرکن تلفن داره زنگ میخوره بله-سلام+ماوسط ماعموریتیم اگه کارشما واجب تره بریم سراغ شما-نه اصلا اتفاقی نیفتاده+پس چرا زنگ زدین؟-هیچی مزاحم تلفنی.درهمین جابود که او تلفن را قطع کرد-قربان چه اتفاقی افتاده؟+هیچی مزاحم تلفنی بود فقط میخواست وقتمونو تلف کنه
قاسم:حالانوبت منه.اینبارگوشی جمشید زنگ خورد:جمشید:بله قاسم:سلام چقدرصدات شبیه جمشیده جمشید:چون من جمشیدم.قاسم:عه پس که اینطور جمشید:ببین من توبرزیل پیش خواهرمم پس اگه،الو قط کرد شراره:کی بود؟جمشید:قاسم بود درهمین لحضه گوشی شراره زنگ خورد شراره:بله،آها جمشید:بازم قاسمه؟شراره:نه کاظمه🤣
جمشید:اینا فکر کنم شوخی دارن(همون موقع کاظم گوشی روقطع کرد)قاسم:نوبت منه آهان اینم از این،صدایه یه مرد خشن:بله قاسم:ام ببخشید شما؟مردخشن:خودت زنگ زدی بعد میگی بعله شما؟قاسم:خوب ماداریم مزاحم تلفنی میزمیم.مردخشن(بافریاد):توغلط میکنی مزاحم...قاسم همون موقع گوشی روقطع کرد
کاظم:نوبت منه ودوباره به ممد زنگ زد واون هم طبق معمول خواب بود و ازاون جایی که گوشیش روحالت هواپیما بود چیزی متوجه نشد.کاظم:جواب نمیده قاسم:نگران نباش من یه فکری دارم
همون موقع زنگ ممد خورد ممدم بیدار شد و ازآیفون نگاه کرد ووقتی دید کاظمه بیخیال شد بعد یهو دید کاظم از پنجره وارد اتاق ممد شد😂ممد:تواینجاچیکارمیکنی؟کاظم:چرا گوشیمو جواب ندادی؟ممد:بابا ازدست شما گذاشتمش روحالت هواپیما کاظم:اون چیه دیگه؟ممد:اصلا ولش کن واسه این اومدی خونم؟کاظم:آره
همون موقع گوشی قاسم زنگ خورد:بله شما+منم-منم کیه؟+باباخنگول منم ممد کاظم اینجا چیکار میکنه-آهان اون نقشه من بود+کدوم نقشه؟-چرا تلفنو جواب ندادی+ازدست شما گذاشتمش روحالت هواپیما-اون چیه دیگه؟+ببین یاکاظمو میبری یا...یهوقاسم ظاهر شد:سلام ممد:چجوری تویک صدم ثانیه اومدی اینجا؟قاسم:یه جوری اومدم دیگه ممد:بیا این بچه روببر قاسم :باشه
قاسم:گوشیرو بده نوبت منه الو-بله بفرمایید+منزل آقای پفک نمکی-بله بفرمایید+بروسلی خونه هست؟-بله خودم هستم+ام خوب-ببین من خودم استاد مزاحم تلفنی ام نمیتونی منوگول بزنی.همون لحظه قاسم تلقنو قط میکنه
اونا به چند جا زنگ زدن وتوتلفناشون فوت کردن وازبازیشون لذت میبردن که نا گهان یکی بهشون زنگ زد کاظم برداشت:بله -توجه توجه،مبلمان دوتومنی فقط بیست تومان عجله کنید😂قاسم:ام کی بود؟کاظم:مبلمان دوتومنی بود
قاسم:خوب گمون کنم اینم به نوبه خودش مزاحم تلفنی بود.کاظم:فکرکنم دیگه کافی باشه قاسم:باشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
باحال بود بازم بزار🗿🤌🏼
درود
میشه بیای تو اکیپم و عضو اصلی بشیو فرند شیم)؟
https://organizations.minnit.chat/867469506519536/Main
خوشحال میشم بیاین و لحظات خوبی رو باهم سپری کنیم)