خوش اومدین به اولین پارت داستان من، ممد گودرت در قلعه
ممد گودرت بر روی تخت پادشاهی خود نشسته بود که، کیمیا، بدو بدو وارد تالار اصلی قلعه شد. او به تخت پدرش رسید و گفت:((بابایییییی!!! بم پول بده!!!))
ممد گودرت گفت:((چرا؟)) کیمیا گفت:(( نگا کن! )){اکنون ممد گودرت در حال تماشای عروسک خرسی دخترش است} ممد گودرت گفت:((بیا)) و یکهو بارانی از پول بر روی سر و صورت دخترش ریخت، و او با مادرش{سمیه} به مغازه ی پدرش رفت و یک عروسک خرسی جدید خرید.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
اخییی🥺✨
سمیه
جرررد
یس میشناسمش دوستای منم منو میا صدا میکنن:))🌿✨
خیلی دوسش دارم❤
قبل ساخت این تست داشتم میا میدیدم🙂
مرحوض گودرتمند کی بودی تو؟ 🗿✨
به تو چه🤘😎
*در حال شستن چشمام با اسید
ژووووووونننن😂😂😂
عالی بسی سم بود😔😂💔
اعع اسم دختره کیمیا هس اسم مح:))
نمیدونم میشناسی یا نع ولی یه یوتبری هست لقبش میاعه ولی اسم اصلیم اونم کیمیا❤