داستان ناروتو ب شکل دیگر ۵

خب ببخشید اگ این پارت کوتاهه😅🙃

*در کونوها* کاکاشی: خب رسیدیم. چون مأموریت طولاني بود من می رم گزارش مأموریت ر میدم شما برید استراحت کنید. ناروتو: ایول 😃 ساکورا: آریگاتو *و ساسکه هم چيزي نمیگه* _ناروتو شرو میکنه ب دور شدن از تیمش_ ساسکه: هی گوجه. کجا می ری. ناروتو: اممم فک نکنم مهم باشه؟😅 ساکورا: نمي خوای باهامون وق بگذرونی؟ ناروتو: چرا میخوام... ساسکه: پس منتظر چی هستي؟ دعوت نامه؟😐😑 *ناروتو خوشحال میشه.* ناروتو: نه بریم.

ساسکه: خب کجا بریم ناروتو: نمي دونم فرق نداره. فقد ی جا باش ک غذا هم داشت باش. من گشنمه🤤 ساکورا: منم گشنمه ناروتو: چطوره بریم‌ ایچیراکو؟😃😃 ساکورا: فکر خيلي خوبیه😄 میتونیم کاکاشی سنسی ر هم ببریم. ساسکه: پس با این حساب میش ی دیدار تيمي. ناروتو: میگم چطوره کاکاشی سنسی ر سوپرایز کنیم؟😃😃 ساکورا: آره. ما عکس گروهي ننداختیم فعلآ. میتونیم ی عکس گروهي هم بندازیم. درسته ساسکه کون؟🥰 ساسکه: هوم..شاید

ساسکه: ناروتو ساکورا بیایین اینجا. ساکورا: حتمن!! *و می ره پیش ساسکه* ناروتو: چرا اونوق🤨؟ ساسکه: همین‌جوری بدون نقشه ک نمیتونی يکي ر سوپرایز کني. 😑😑 نکنه می خوای گند بزنی باکا😏 ناروتو: باشه باشه😒اومدمممم *هر ۳ تاشون دور هم جم میشن و ساسکه نقشه ر بهشون میگ* _بعد گفتن نقشه_ ساسکه: فهمیدید چ شد دیگ. چون من دوباره نمیگم😒 ساکورا: آره فهمیدم😊 ناروتو: امممم میشه اون بخش آخرشو یبارم بگی ساسکه:🤦🏻‍♂️🤦🏻‍♂️

*با کاکاشی* _کاکاشی گزارش مأموریت ر داد و از دفتر هوکاگه اومده بود بیرون ک ساکورا ر دید_ ساکورا: کاکاشی سنسی!! ناروتو!! ناروتو پاش شکسته. *کاکاشی نگران میش* کاکاشی: چطور این اتفاق افتاد!؟ ساکورا: تصمیم گرفتیم بریم جنگل 🌲🌳🌴 ک ی گودال ک ناروتو اشتباهی پاشو گذاش ر ی گودال ک با گِل پوشونده شده بود و ی صدای ترق اومد 😖😖 کاکاشی: ساسکه کجاس پس!؟ ساکورا: ساسکه کون با ناروتو موند کاکاشی: زود باش منو ببر اونجا ساکورا!!

ساکورا: دنبالم بیایین!! *و با هم دیگ دویدن تا رسیدن ب ی بخشی از جنگل و اونجا کاکاشی ناروتو ر میبینه ک با ساسکه نشستن زمین و پای ناروتو کاملا ملومه ک شکسته* _کاکاشی میدوه پیش ناروتو_ کاکاشی: ناروتو خوبي؟ تحمل کن الان میبرمت بیمارستان. ناروتو: سوپرایزززز!!! *و ساسکه گنجوتسویی ک با شارینگانش ب وجود آورده ر میشکنه...*

*وقتی گنجوتسو از بین می ره، ی سفره با غذا و رامن و چراغ هایی بین درختا پدیدار میشه ( کتابی حرفیدم😂😂😂)* کاکاشی بهت زده ب دانش آموزاش نگا میکنه. همه شون لبخند می زدن. ( حتی ساسکه هم ی لبخند خیلییییی کوچولو ر لباش بود) کاکاشی بالاخره شرو میکنه ب حرف زدن: بچه ها...این... ناروتو: سنسی این ی سوپرایز بود. ساکورا: درسته😄 گومن. مجبور شدیم دروغ بگیم ک پای ناروتو شکسته تا بکشونیمت اینجا😁 کاکاشی: اما چرا ساسکه: دلیل خاصي نداره ناروتو: آره بابا. بیایین بی خیال دلایل بشیم و رامنننن بخوریم چون من خیلیییی گشنمه 😋😋

*همگی میشینن دور سفره و شرو میکنن ب خوردن* ناروتو: واو ساکورا. این دسر خیلییی خوشمزه س😋😋 ساکورا: آریگاتو. راستي اون ساندویچ ها ر هم ساسکه کون درس کرده. ی امتحاني بکن. ناروتو: ملومه بد مزه ن😒 *ساسکه ساندویچ ر بر می داره و فرو میکنه تو دهن ناروتو. ناروتو سرفه ش میگیره ولي ساندویچ ر میخوره* ناروتو: اومممم خوشمزه س😋😋🤤 *همه اينجوري ناروتو ر نگا میکنن😏* ناروتو ک میفهمه بلند حرفش ر زده سرخ میشه و میگ: انقدر ها هم خوب نی..

* بعد غذا* ساکورا: راستي کاکاشی سنسی. ما عکس تيمي نگرفتیم. بیایین ی عکس بگیریم. کاکاشی: باش *جم میشن کنار هم. ناروتو میشینه وسط. ساکورا سمت راست ناروتو ر زانو هاش میشینه و یکی از دستاش ر می زاره ر شونه ی ناروتو و اون یکی دستش ر✌ میکنه و لبخند میزنه. ساسکه سمت چپ ناروتو می ایسته. کاکاشی هم دستش ر می زاره ر موهای ناروتو. و لبخند می زنه.* کاکاشی: یک ساسکه: دو ساکورا و ناروتو: سههههه!!!! *و عکس گرفته میشه!*

*روز بعد. از دید ناروتو* امروز یه روز جدیده. کوراما صب داد زد و ب زور بیدارم کرد🥺 دیروز کلیییی خوش گذروندیم. کاکاشی سنسی خيلي خوشحال شد. فک کردم بخاطر اینک دیروز ی جشن گرفتیم امروز برای یبارم ک شده زود میاد...اما سر کار بودم. دیر اومد😑😑 و بهانه ش هم خيلي مسخره بود. گف مجبور شدم توی راه ماهی ها ر از غرق شدن نجات بدم😑😑😂😂😂😂 خيلي مسخره بود. ساسکه طبق معمول هییییچ واکنشی نشون نداد. هر چ باش مثلاا خونسرده😐😑 و دوباره منو گوجه صدا کرد. با اینک بهش گفتم بس کنه😐😂😂 ولش. ماموریتمون شد پیدا کردن گربه...دیگ چ میشه کرد. 😂😂

خب تموم شد. امیدوارم خوشتون اومده باشه. راستي...نمیخوام یباره بپرم ر دور آزمون های چونین..شاید ۲ یا ۳ پارت ر در مورد مأموریت هايي ک داشتن نوشتم😁😁