Roh mafiyaii s1p20🌑🎧

د.ا.د زد زوییییییییییییی چرا همچین حرفایی میزنی😡😡😡 کلویی💛:واه واه چه کارا سر خواهر من د.ا.د میزنی؟؟!دروغم نمیگه خواهرم که الیا🧡:بله اقای ادرین اگرست مری میتونه &حاورا&«یادتون نرفته که باید برکسش کنین» رو ببینه از ترس خشک شده بودم ادرین💚:مری...ت...ت...تو... مری🖤:اوف اوف اره من میتونم &حاورا& رو ببینم خوبه؟ الانم نترس یکی از اونا یا هرچی دیگه ای نیستم ادرین💚:یعنی الـ...ان؟؟! مری🖤:الان نه چون تو این جنگل ما زندگی میکنیم نیستن یادمه اولین باز که اومده بودم چندتاشونو در حال رفتن دیدم بیشتر تو کوه ها تو جاهایی که ادم توشون وجود نداره ادرین💚:اها ولی الان که فکرشو میکنم میتونه خیلی باحال باشه مری🖤:اوم شاید .

از کنارم رد میشه و به سمت اشپزخونه میره بعد اینکه خوب وارسی میکنه و میبینه هیچی نیست با یه حالت اخمویی بهم نگاه میکنه منم&رج& میخورم از خنده مری🖤:خیلی بدی اصن وسایلی که میخواستم کووووو شکممو میگیرمو بیشتر میخندم مری🖤:اصن من قهر سریع خندمو قطع کردم ادرین💚:غلط کردم قهر نکن توروخدا تازه اشت شدی

مری🖤:پس وسایلی که میخواستم کوووووووووووووووووووو؟؟! ادرین💚:راستش من... مری🖤:تو چی؟؟! ادرین💚:من...اهههههههههههه و شروع کردم به تند حرف زدن💚:من نگرانت بودم حواسم نبود یادم رفت بگیرمشون مری🖤:چی؟! الان کجان؟ ادرین💚:چی کجاست؟ مری🖤:لیست وسایلی که میخواستم ادرین💚:اونم گم کردم با اخم نگاهم کرد پوفی کشیدمو گفتم💚:ببخشید به سمت کیفش حرکت کرد و یه دفتر و یه دست لباس دیگه اورد بیرون مری🖤:اتاقتون کجاست؟ ادرین💚:طبقه بالا کجا؟؟

مری🖤:لباسمو عوض کنم لیستو دوباره بنویسم و بیام تا بخریشون ادرین💚:اها باشـ... وایسا چی؟ تو چرا بیای مری🖤:چرا نیام ادرین💚:تو تو تازه داری خوب میشی و به سر پانسمان شدش اشاره کردم مری🖤:گفتم من هنوز هشت تا جون دارم تازه اگه باهات نیام دوباره یادت میره و من حوصله دوباره رفتن رو ندارم وقتم نداریم چون ساعت 2 عه ناهارم نخوردیم اوک؟؟ ادرین💚:اوک مری🖤:افرین و رفت بالا تو اتاقش که لباسشو عوض کنه از زبان مری🖤:لباسمو دراوردم و نشستم پای دفتر و فقط شلوار و تاب لباس دو تیکه ام تنم بود کتشو نپوشیده بودم و به این فکر بودم لتزانیا چی میخواست گه یهووو....

اخیش مردم کههههه خب دوستان به اطلاع برسانم بنده فردا تفلدمه پس ممکنه نتونم پارت بدم ولی چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه پارت میدم بایییی