
های کیوتا
_ایسگامو گرفتی سلاله؟ +نه چطور مگه _اگه یکم دقت کنی میبینی که این آب البالو نیست سریع لیوان رو گذاشت روی میز دور وورو نگاه کردو زیر لب الله اکبری گفت خندم گرفته بود..نتونستم جلوی خندمو نگه دارم و زدم زیر خنده.. +زهرمار برو خودتو مسخره کن..چمیدونستم مکه من متخصص اینجور چیزامم.. _وای...آی دلم...سلاله...ای خدا.(باحالت خنده) امیررر جیغ میکشما.. زیبا" اون دختره ی بیریخت کی بود کناره امیر..وای نگاه کن دختره رو..یعنی چی میگه به امیر که اونجوری میخنده.. اخمام توهم گره رفت محکم دست عسلو کشیدم و سمته تراز راه افتادم.. باید هرطور شده بفهمم اون دختره کیه که اونجوری چسبیده به امیر..اه ممکنه کل نقشه هامو خراب کنه.. گوشیو دراوردم و به آذر پیام دادم.. +اذر به یه بهونه ای امیرو بفرست تراز..حالا موقعشه! _چشم خانم.. موهامو صاف کردم و عسلو بغلم گرفتم جوری که انگار میخواستم بخوابه... صدای قدمایه یه نفر میومد مطمئنم که امیر بود..قلبم یهویی ریخت.. برگشتم سمت در.. که دیدم امیره..لبخند رو لبش بود ولی با دیدن من خندت رو لبش ماسید.. اخماش توهم گره رفت...چشماش تو تاریکی برق میزد..برگشت..پاتند کرد میخواست بره.. بدو بدو رفتم سراغش..ولی پام پیچ خورد..با عسل که تو بغلم بود خوردیم زمین..ترسیدم..سره عسل..عسل سرش ضربه خورد...جیغ کشیدم امیر با ترس دوید سمتم.. +زیبا...زیبا.. چیشد؟؟پاشو خوبی؟؟... عسلو از بغلم گرفت.. عسل گریه میکرد..صدای موزیک زیاد بود صدا به صدا نمیرسید..امیر سعی میکرد عسلو اروم کنه از سرجام پاشدم لباسم خاکی شده بود پاکش کردم..کفشمو از پام دراوردم..پاشنش شکسته بود نمیتونستم راه برم..نگران عسل بودم..سرش ضربه خورده بود.. از ترس داد زدم: _امیر..عسل دخترمون..سرش..ضربه خورد..میترسم.. از دهنم در رفت..وای من چی گفتم..گفتم دخترمون؟! گند زدی زیبا گند... امیر تعحب کرده بود..تو شُک بود..رنگش پریده بود.. _چی.. +هی..هیچی..هیچی _دخترمون؟ +نه..نه امیر وای.. سریع پا تند کرد سمته دره پشتیه خونه که از تراز راه داشت.. لنگ لنگان بلند شدم..بدو بدو سمته اتاق رفتم مانتو و شالمو برداشتم و پشته سر امیر راه افتادم..
هرچقدر صداش زدم صبر نکرد...عسل گریه کنان تو بغلش بود...حتی خودمم تو شکبودم قرار نبود اینجور پیش بره.. بزور خودمو رسوندم به امیر..سوار ماشینش شدم..عسل دوبار تو راه بالا اورد..امیر با سرعت برق میرفت.. اشک هام یه لحظه ام بند نمیومد..سیروان بی خبر بود..حتما الان داره دنبالم میکرده حتا گوشیمم نیاورده بودم..با نگرانی به چهره پر از استرس امیر نگاه کردم..اون بیشتر از من هل کرده بود با حرفی که زدم حسابی گند زدهبودم جلوی بیمارستان رسیدیم امیر عسلو بغل گرفت و دوید سمته پذیرش..منم پاهام به شدت درد میکرد..نمیتونستم قدم بردارم جلوی در بیمارستان افتادم.. پرستارا اومدن سراغم و با کمک ویلچر بردنمتو عسل تو اتاق دکتر بود.. امیر" حالم خیلی بد بود..با حرفی که زیبا زد داشتم از درون خودمو میخوردم و نابود میشدم..چطور ممکنه!عسل..دختره..من؟؟ زیبا حتی ۲ ماهم بامن زندگی نکرد.. مشتامو تو همفشردم و محکم به شیشه ی پذیرش کوبوندم..شیشه شکست.. پرستارا با عجله اومدن سمتم زیباشدت اشکاش بیشتر شد.. دنیا دوره سرم میچرخید..گوشه دیوار نشستم..از دستام خون میچکید..دکتر از اتاق اومد بیرون با عجله سمتش رفتم.. _چیشد دکتر؟؟ +پسرم اروم باش چه بلایی سره دستت اوردی..خانم یدونه باند بردار بیار _این مهم نیستش لطفا جواب منو بدید +حاله دخترتون خوبه..فقط یهضربه کوچیک بود خداروشکر زودتر اوردینش چشامو بستم و قطره اشک سمجی از گوشه ی پلکم چکید.. سریع پسش زدم دکتر دستمو باند پیچی کرد.. پای زیبا شکستهبود؛عسل و زیبا اروم خواب بودن نشستم روبه روشون و فقط زل زدم بهشون.. نمیخواستم فکر کنم زیبا ماله من نیست.. نمیخواستم فکر کنم زیبا شوهر داره.. این قاب دونفره خیلی قشنگ بود.. ای کاش..ای کاش سوم شخصه این قابه قشنگ بودم:) حضرت یار بیقرارِ شما بودن، خوب است...
شیوا" دیشب تونستم راحت سرمو روی بالش بزارم..امروز حوصلم سر جاش بود..احتمالا رهامم بیاد..یه زنگ بزنم بهش؛زشت نیست؟ نه چرا زشت باشه؛وای نه زشت میشه باید یه بهونه جور کنم؛ ..................... +الو شیوا خانم _سلام اقا رهام خوبین؟ +مشکلی پیش اومده؟ _نه فقط خواستم بدونم سرویس بهداشتی کجاست رهام خندش گرفته بود خودمم از بهونه ی چرتی که اوردم کم کم داشتم سوتی میدادم.. +طبقه همکف سمت راست..دیگه؟ _ممنون..فقط یه سوال شما کی میاید؟ +من یه ساعت دیگه میام..باید یچیزایی رو از خونه بردارم _اها باشه میبینمتون فعلا کِش و قوصی به بدنم دادم و دستامو بهم کوبوندم میخواستم یه شامِ شیوا پز درست کنم که حداقل به یه دردی بخورم.. سمت اشپزخونه رفتمو و مشغول شدم.. سپهر" خاک تو سره دست و پا چلفتیت! من توی چلغوزو گذاشتم که یه دختره از خودت احمق تر از دستت در بره؟! +اقا ببخش..ببخشید...غلط کردم.. _این اخرین فرصتیه که بهت میدم!یا دختررو تا اخر امروز پیداش میکنی یا گوشتت خوراکه این سگ میشه فهمیدی؟ +چ..چش..چشم اقا گمشو از جلو چشام! دستی به سرم شکستم زدم..حالا سره منو میشکونی..دُم دراوردی..پیدات میکنم چنان بلایی سرت میارم که خودتو نشناسی دختره ی.. داده بلندی کشیدم و دستمو روی میز کوبوندم.. من هنوز با تورجِ منش کار دارم..دخترشو ازش میگیرم!همونجور که برادرمو قربانی خودخواهیاش کرد.. خون مقابله خون! پوزخندی زدم و قاب عکسه سینا رو دست گرفتم! داداش انتقامتو ازش میگیرم.. نمیزارم خونه بی گناهیت پایمال شه.. امیر" با برخورد نور به لابه لای چشام.. چشامو باز کردم.متوجه شدم دیشبو تو بیمارستان خوابیدم..نگاهمو چرخوندم خبری از عسل و زیبا نبود.. خواب الود بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم؛عسل و زیبا با سیروان سمت ماشین میرفتن.. بلند اسم عسلو داد زدم.. ولی اونا بدون توجه به من سوار ماشین شدن وبه راه خودشون ادامه دادن! لحظه ای صدای زیبا که میگفت عسل دخترمونه.. از ذهنم بیرون نمیرفت نگاهی به دسته باند پیچی شدم کردم و لبخندی پر از غم روی لبم نقش بست.. باید هرطورشده بفهمم عسل دختره منه یا نه اگه دختره من باشه لحظه ای صبر نمیکنم و برای بدست اوردنش خودمو به هر دری میزنم! گوشیم زنگ میخورد حوصله جواب دادن نداشتم اسم سُلاله نمایان شد. وای..یاده دیشب افتادم..سلاله رو ول کرده بودم اونجا..مطمئنم تماسو جواب بدم صدای جیغش گوشمو کر میکنه.. جواب دادم و گوشیو از گوشم فاصله دادم صدای جیغش تو کل ماشین پیچید +الو پسره ی دیوانه منو ول کردی دیشب کدوم گوری رفتی؟هوی امیر با توام جواب بده _الان اصلا حوصلشو ندارم بعدا بهت میگم +تو کی حوصله داشتی؟؟خدایا یه حوصله به این بده یه پولیم به من _فعلا گوشیو قطع کردم و پرت کردم رو صندلی سمت خونه رهام راه افتادم..
ناظر عزیز لطفاااا منتشر کن بای کیوتا
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
🎭از سیاره های مخفی کار خشت نمی آد؟ 😔
🍫چطوره یک سر به سیاره ماه بزنی! 🛸😃
🪅تو این سیاره هیچ کار مخفی انجام نمی شود! 🧸
🔮با عضو شدن در این سیاره به شما ۲۰۰ امتیاز داده می شود! 🪀
📊اگه شغلی داشته باشید امتیاز در یافت می کنید!🪁
🎯کلی هم شغل داریم!🎭
🪄اگه ایده هم بدی امتیاز در یافت می کنی! 🎊
🎉کلی جشن داریم که گفته می شود🥳
🐈برای عضو شدن به اکانت (🌚دختر ماه🌚) برو🍫
ادمین فرشته پین؟
عالییییی❤
مرسیییی