خببببب دیگه از اینجا دومین سال تحصیلی بچه ها شروع میشه! منتظر اتفاقات خفن تر باشیددددد
تابستون دیگه تموم شده. توی تابستون کلی پیشرفت کردم، همتوی نقاشی، هم اسکیت بورد و هم گیتار! الان خیلی ذوق دارم چون دیگه یه دختر ۱۲ ساله به حساب میام. اندی بخاطر اینکه دو سال دیرتر از یازده سالگی رفته بود هاگوارتز، نصف تابستون رو برگشت به هاگوارتز تا بتونه درس اون دو سالی که نرفته رو بخونه.
الان دیگه سال تحصیلی شروع شده. خیلی وقته دوستامو ندیدم برای همین خیلی خوشحالم که قراره ببینمشون!
با مادر، پدر و اندی رفتیم به سکوی ¾9. الانکه از سکو رد شدیم؟ تیلی و مایک رو دیدم! خیلیییی ذوق کردم!
مثل اینکه اندی با آلبوس سوروس (پاتر) و جیمز سیریوس صمیمی شده، چون دیدمکه باهم توی یه کوپه نشسته بودن و حرف میزدن و میخندیدن. الان با تیلی و مایک نشستیم توی کوپه. گوشیم داره زنگ میخوره. گوشیمو برمیدارم و با شنیدن صدای لرزان و گریان مامانم شوکه میشم. مامانم گفت:《کاترین! کاترین! پدرت مُرده!》مامان داره جیغ میزنه و گریه میکنه. حسابی شوکه میشم و بغضم میترکه. از کوپه میدوم بیرون و میرم به سمت کوپه ی اندی تا بهش خبر رو بدم. سعی میکنم آرامشم رو حفظ کنم تا خیلی شوکه نشه.
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
پارت بعد رو بزاررررر
چرا نمیزاری