پارت 15 ناظر پلیز منتشر:)♡
تنها چیزی که میدیدم چشماش بود چشمایی که دلم واسشون تنگ شده بود غرق چشمای خاکستری سردش شدم دراکو...دراکو کمکم کن منو گرفتن دستامو باز کن دراکو : چرا بهت کمک کنم؟ ایزابل : تو چت شده؟ نکنه نه...نه دراکو : انتظار نداشتی بگیرمت نه؟ انتظار نداشتی زندانیت کنم؟ ایزابل : پوزخند تلخی روی لبم نشست چرا دقیقا....بیشتر از هرکسی از تو انتظار داشتم فقط بگو چرا؟ چرا انقد اذیتم میکنی؟ چرا ولم نمیکنی؟ دراکو : پس چرا شوکه شدی؟ ببین من نمیتونم ولت کنم اون گردنبند هنوز پیش توعه ایزابل : پس بگو چرا منو گرفتی...همش به خاطر اون گردنبند لعنتیه ازت متنفرم خیلی آدم نفرت انگیزی هستی باورم نمیشه همه چیو فراموش کردی....اون همه خاطره اون همه حرف! همه چی؟ دراکو : آره همه چی! درضمن حق نداری صداتو بلند کنی....ایزابل : تو کی باشی به من دستور بدی دراکو با همون چهره خونسرد گفت : همونیم که هم دوسش داری هم ازش متنفری! ایزابل : چطور فکر میکنی هنوزم دوسِت دارم؟ دراکو : اوکی فقط ساکت باش.....با قدم های آروم ازم دور شد و از اتاق خارج شد و در و بست و دوباره تو سیاهی مطلق فرو رفتم چشمامو رو هم گذاشتم دستم بد جور درد میکرد اشک توی چشمام قفل شده بود ولی واقعا....این انتظار و ازش نداشتم سکوت مرگباری اتاق و در بر گرفته بود
مطمئنید گردنبند دست اونه؟ دراکو : از بچگی با ایزابل بوده الانم نمیتونه پیش یکی دیگه باشه + یه سوال دارم قربان؟ دراکو : چیه؟ مکس چرا انقد حرف میزنی؟ + چرا آقای مالفوی وقتی ایزابل و پیدا کرد گردنبند و بر نداشت؟ چرا این همه سال پیش خودتون نگهش داشته؟ دراکو : گردنبند ایزابلا مال مادر ایزابل بود مادرش وقتی مُرد اون گردنبند و طلسم کرد از طلسمی استفاده کرد که اون گردنبند تا 17 سالگی ایزابل نمیتونه ازش دور شه یعنی تا وقتی ایزابل 17 سالش شد نمیتونست اونو به کسی واگذار کنه واسه همین پدرم ایزابل و اورد خونه ما و صبر کرد تا بزرگ تر بشه و گردنبند و به یکی از ما بده! + یعنی تا 17 سالگی ایزابل حتی اگه خودشم میخواست نمیشد گردنبند و به یکی دیگه بده؟ دراکو : آره....برو دیگه انقد حرف نزن باید سعی کنم جای گردنبند و پیدا کنم باید از ایزابل گردنبند و بگیرم! + قربان فقط یه سوال دیگه دراکو : از سر کلافگی چنگی به موهام زدم و نفس عمیقی کشیدم بگو فقط برو + آقای مالفوی پدر و مادرشو کشته؟ دراکو : نمیدونم....دیگه برو______________ کمی لای چشممو باز کردم گرسنم بود آهای....حداقل یه آبی غذایی بهم بدید مردم از گرسنگی در اتاق باز شد و یه پسر با موهای قهوه ای اومد داخل مکس : خوبی؟ ایزابل : فضولیش به تو نیومده مکس : بهتره پیش رئیس انقد عصبی نباشی ایزابل : شما منو گرفتین بعد میگی عصبانیم نشم؟ یه روزه غذا نخوردم مکس : پاشو یه آبی به صورتت بزن آقای مالفوی گفت بیا پایین ایزابل : متعجب یه ابرومو دادم بالا بیام پایین؟ خب اول دستامو باز کن مکس : رفتم و پشت سرش وایستادم طناب هارو یکی یکی از صندلی باز کردم ایزابل : آخیش....وای دستم خیلی درد میکنه از رو صندلی بلند شدم و سر پا وایستادم
( عکس اسلاید مکس ) از اتاق خارج شدم مکس پشت سرم حرکت میکرد و مدام میگفت کجا برم از چند تا پله رفتم پایین نگاهم به دراکو افتاد که پشت میز غذاخوری بزرگی نشسته بود اخمی بین ابروهام نشست دراکو با دست به مکس اشاره ای کرد و مکس رفت طبقه بالا به غذای توی بشقاب روبه روم چشم دوختم اسپاگتی به همراه سس قرمز توی بشقاب بود چنگال و تو دستم گرفتم و با بیشترین سرعت ممکن اسپاگتی رو خوردم دراکو متعجب بهم زل زده بود چیه آدم ندیدی؟ غذاتو بخور دراکو : سیر شدم ایزابل : سرمو گرفتم بالا و تو چشماش خیره شدم سریع نگاهمو ازش گرفتم بغض تو گلوم نشسته بود دلم واسه بچگیم تنگ شده بود باورم نمیشه کسی که تمام بچگیم باهاش گذشته الان به عنوان دشمن کنارم نشسته از رو صندلی بلند شدم دراکو : کجا میری؟ ایزابل : به تو چه! دراکو : تو خونه منی بعد به من مربوط نیست کجا میری؟ ایزابل : نه مربوط نیست دراکو : این خونه قسمت های ممنوعه داره تو اتاق من و تو تراس نمیتونی بری ایزابل : کی خواست تو اتاق تو بره؟ دراکو بهم نزدیک شد و تو چشمام زل زد و گفت : اون موقع میومدی....ایزابل : نگاهمو از چشماش گرفتم و به زمین خیره شدم اون موقع تموم شد تو خیلی عوض شدی دراکو : ولی تو هنوزم لجبازی ایزابل : متیو راست میگفت نباید باهات دوست میشد همه چیزت راجبت درست گفت فهمیدم چجور آدمی هستی دراکو : ( با داد ) اسم اون ریدل و پیش من نیار ایزابل : اوکی راستی پانسی چطوره؟ مثل اینکه وقتی پیشته حالت خیلی خوبه دراکو : دهنتو ببند ایزابل.....مکس بیا اینو ببر تو اتاقش مکس با قدم های آروم بهم نزدیک شد ایزابل : خودم میتونم برم از پله ها بالا رفتم و وارد اتاق شدم و پشت در نشستم
الان کل روز و وایستم اینجا و به در و دیوار زل بزنم؟ بالاخره دراکو که کل روز و اینجا نمی مونه مجبور میشه بره بیرون اونوقت منم میتونم تو این عمارت بزرگ یه دوری بزنم در به صدا در اومد کیه؟ دراکو : راستی شب مهمون داریم چند تا از دوستام قراره بیان اینجا مراقب رفتارت باش!...
ناظر عزیز لطفا لطفا منتشر کن رد نشه خواهش میکنم:)💚☺تنک:) لایک و کامنت فراموش نشه:)♡♡
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام کاربر زیبا
تستت فوق العاده بود و لایک شد؛)
میشه از تستم حمایت کنی؟🧡🌻
شاید رفت تو ویژه ها)
مایل به پین؟:)
واییییی فاز خودمو درک نمیکنم ولی دارم گریه میکنمممممم(از اول گفتم مالفوی بده)
گریه نکنن بیب اهوم
تروخدا یجوری ادامه بده که متیو نجاتش بده😂
😂تنک بابت نظرت ممکنه:)💚
اخه چرا دراکوووو🥴
هعییی:)☺تنک
دراکووووووووو
چطور تونستیییییییی؟؟؟
پارت بعد :]
هعییی☺💔تنکک لاو💚
میشه پانسی بیاد؟
تستت عالی بود یونو؟😄
پانسی ک حتما میاد:)
مرسیییی لاومم:)💙♥
مرسیی
داره عالی پیش میره . چرا فکر میکنم اون روز درباره ی شخصیت منفی پرسیدی تا ما حدس بزنیم و تو بر عکسش رو بنویسی ؟ فکر کنم عمدی بود .
ممنووون عزیزم:)💚♥نه فقط میخواستم ببینم شما به کی شک دارید😂💔تا چند وقت پیشم میخواستم یکی دیگه بد باشه ولی نظرم عوض شد:)
یاپارتبعدومیزارییاباچوبدستیممیامسراغتااا
تنکک نه نه آروم باش😂💔اگه وقت کنم چشم بیب:)
عااالللییی بووودددد
حتما پانسی میخواد بیاد 😂😂
مرسیییی💙🌙خخ😂💔شاید